
به گزارش خبرنگار تابناک از استان اصفهان، چند سالی است که آموزش در ایران، از دبستان تا دانشگاه، زیر سایه سنگین تعطیلیهای پیاپی قرار گرفته است؛ تعطیلیهایی که دیگر یک اتفاق خاص یا استثنا نیستند، بلکه به یک عادت اداری و تصمیمگیری سریع تبدیل شدهاند. در گذشته تعطیلی مدارس نمادی از شرایط خاص بود؛ مثلاً برف سنگین، کولاک یا بحرانهای غیرمعمول که واقعاً امکان تردد یا برگزاری کلاس را ناممکن میکرد. اما اکنون، حتی کوچکترین نشانه از آلودگی هوا، گردوغبار، تغییرات جوی یا مشکلات انرژی، کافی است تا اولین راهحل پیشنهاد شده، «تعطیلی» باشد.
در شرایطی که باید برای حفظ پیوستگی آموزشی تلاش کرد، ساختار مدیریتی کشور در سالهای اخیر به سمتی رفته که سادهترین و کمریسکترین تصمیم را ترجیح میدهد؛ تصمیمی که شاید در ظاهر منطقی و بیخطر بهنظر برسد، اما در واقعیت، تبعات سنگینی بر کیفیت یادگیری نسل جدید و آینده علمی کشور میگذارد.
مشکل فقط کرونا نبود؛ هرچند کووید-۱۹ نقطه آغاز این روند جدید شد. پیش از آن، حتی اگر چند روز از مدرسه تعطیل میشد، بلافاصله برنامههای جبرانی یا فشرده در مدارس و دانشگاهها اجرا میگردید و سیستم آموزشی تلاش میکرد که خلأ ایجادشده را پر کند. اما بعد از تجربه طولانی آموزش غیرحضوری و وقفههای عمیق، فضای مدیریتی کشور نسبت به تعطیلی نوعی «تحمل بالا» پیدا کرد.
مدیران امروز بهمراتب آسانتر از گذشته، گزینه تعطیلی را انتخاب میکنند؛ درحالیکه دانشآموزان و دانشجویان هنوز از پیامدهای دوران کرونا بهطور کامل رها نشدهاند و هر تعطیلی جدید، لایه دیگری از گسست آموزشی را بر آن زخم قدیمی اضافه میکند.
آموزش، اساساً فرآیندی مبتنی بر تکرار، ارتباط روزانه و پیوستگی است. ذهن کودک، نوجوان و حتی دانشجو با ریتم ثابت یادگیری سازگار میشود و هر بار که این ریتم مختل میگردد، انرژی زیادی برای بازگشت به وضعیت قبلی لازم است. تعطیلیهای مکرر باعث میشود شاگردی که تازه جریان یادگیری را پیدا کرده، دوباره و دوباره متوقف شود. معلم مجبور است مباحث گذشته را مرور کند، کلاسها بارها از خط سیر اصلی خارج میشوند و بهاینترتیب، در یک سال تحصیلی ممکن است عملاً بخش قابل توجهی از مفاهیم یا سطحیتر تدریس شود یا اصلاً فرصت تدریس نیابد.
در دانشگاهها نیز شرایط مشابه است. دانشجویی که باید آزمایشگاه، کارگاه، پروژه میدانی یا جلسات منظم سمینار را طی کند، نمیتواند با این حجم از تعطیلی و عدم قطعیت برنامهریزی بلندمدت داشته باشد. مسئله فقط ازدستدادن چند جلسه درس نیست؛ بلکه برهم خوردن نظم ذهنی، کاهش تمرکز، افت انگیزه و اجبار به یادگیری سطحی است.
در بسیاری از کشورهایی که با بحرانهای مشابه مانند آلودگی هوا، سرمای شدید یا حتی بلایای طبیعی مواجهاند، تعطیلی آخرین گزینه است، نه اولین واکنش. حتی زمانی که تعطیلی اجتنابناپذیر میشود، کلاسهای جایگزین، آموزش آنلاین، محتوای تکمیلی یا جبران در روزهای مشخص تعریف شده است. اما در ایران، معمولاً تعطیلی یعنی «خانهنشینی کامل»؛ بدون آنکه برنامه مشخصی برای پوشش ساعات ازدسترفته وجود داشته باشد. این خلا ساختاری سبب میشود که جامعه آموزشی ما روزبهروز عقبتر بیفتد. تقویم آموزشی روی کاغذ کامل است، اما در عمل، بهدلیل وقفههای مداوم، ناکارآمد و فرسوده شده است.
پیامدهای این وضعیت محدود به کوتاهمدت نیست. هر سالی که با تعطیلیهای زیاد سپری میشود، به معنای ضعف مهارتی، کاهش سواد پایه، افت کیفیت آموزش زبان و ریاضیات و کمرنگ شدن مهارتهای اجتماعی در نسل جوان است. این افتها بعدها در دانشگاهها، کنکورها، بازار کار و حتی در توان رقابت بینالمللی نیروی انسانی کشور آشکار خواهد شد. وقتی دانشآموز به تعطیلی عادت میکند، ناخودآگاه این تصور در ذهن او شکل میگیرد که مدرسه و دانشگاه امری خشک و طاقتفرساست که با اولین بهانه میتوان آن را کنار گذاشت. بهتدریج ارزش آموزش پایین میآید و انگیزههای شخصی و جمعی برای یادگیری سستتر میشود.
در این میان نباید فراموش کرد که تصمیمگیران معمولاً تحت فشار افکار عمومی و ملاحظات ایمنی قرار دارند. هیچ مسئولی نمیخواهد مسئول حادثهای باشد که ممکن است در مسیر رفتوآمد یا داخل مدرسه رخ دهد. اما نکته مهم آن است که وضعیت کنونی نتیجه نبود یک سازوکار دقیق و شفاف است. اگر معیارهای تعطیلی مشخص باشد، اگر زیرساخت آموزش غیرحضوری تقویت شود، اگر برنامههای جبرانی از قبل طراحی شده باشد، هم امنیت دانشآموزان حفظ میشود و هم کیفیت آموزش قربانی نمیشود. تعطیلی باید آخرین گزینه باشد، نه سادهترین راهحل.
امروز دیگر روشن است که سیستم آموزشی ایران نمیتواند این روند را برای سالهای آینده تحمل کند. فرصتسوزی در آموزش زنجیرهای از پیامدها را ایجاد میکند که جبرانش دشوار و پرهزینه است. تعطیلیهای پیاپی ضربهای است که شاید اکنون صدای بلندی نداشته باشد، اما در آینده نهچندان دور، آثار آن در کیفیت نیروی انسانی و توان علمی کشور بهوضوح دیده خواهد شد.
آموزش اگر ثبات و پیوستگی نداشته باشد، کارکرد اصلی خود را از دست میدهد. وقت آن است که سیاستگذاران بهجای انتخاب تصمیمهای سریع، سراغ راهحلهای واقعی و پایدار بروند؛ راهحلهایی که هم سلامت دانشآموزان و شهروندان را تأمین کند و هم پیوستگی ارزشمند آموزش را حفظ نگه دارد. جامعهای که آموزش را تعطیلپذیر میکند، ناخواسته آینده خود را تعطیل کرده است.
انتهای پیام/