
زایندهرود برای اصفهان فقط یک رودخانه نیست؛ شریان حیات شهری است که قرنها نقش آفرین هویت، طبیعت و فرهنگ این خطه بوده است. این رود، علاوه بر مردم، میزبان مهمی برای گونههای مختلف پرندگان مهاجر نیز بوده؛ پرندگان زیبایی که هر سال با آغاز فصل سرد، مسیرهای طولانی را طی میکردند تا در حاشیه زایندهرود و تالاب گاوخونی زمستان را سپری کنند.
در گذشته، همین ایام سال، ساحلهای زایندهرود به صحنههای جذابی تبدیل میشد: فلامینگوها، مرغابیها، حواصیلها، قوها، آنقوتها و دهها گونه پرنده دیگر که از شمال ایران، دشتهای ترکمنستان، قفقاز و حتی نواحی جنوبی روسیه به سوی تالابها و رودخانههای مرکزی ایران رهسپار میشدند. اما امروز این چشمانداز زیبا به خاطرهای دور و غمانگیز تبدیل شده است.
خشکشدن زایندهرود، که زمانی ستون فقرات اکولوژیک مرکز کشور بود، پیامدهای ناگواری برای حیاتوحش منطقه به همراه داشته است. آب، برای بسیاری از پرندگان نه فقط نوشیدنی؛ بلکه امنیت، غذا و امکان بقاست. رودخانه خشک، یعنی نبود زیستگاه، نبود پناه و نبود غذا. طبیعی است که این مهمانان زیبا دیگر اصفهان را در میان گزینههای مهاجرت زمستانی خود قرار ندهند.
مهاجرت پرندگان یک رفتار غریزی و هزارانساله است، اما انتخاب مقصد همیشه بر اساس شرایط محیطی شکل میگیرد. آنها به مناطق گرمتر سفر میکنند، اما تا زمانی که آب وجود داشته باشد. وقتی رودخانهای که دههها برایشان امن بود امروز به بستری خاکستری و بیجان بدل شده، ادامه حضورشان نه منطقی است و نه ممکن. حاشیههای شنی، تالابهای پوسیده و زمینهای خشکشده، دیگر جذابیت سابق را ندارند.
این بیمیلی پرندگان مهاجر به حضور در اصفهان، یک نشانه هشداردهنده است؛ نشانهای که به ما میگوید طبیعتِ اصفهان اصلا در وضعیت مطلوبی قرار ندارد. پرندگان مهاجر، همیشه اولین موجوداتی هستند که تغییرات محیطی را حس میکنند. وقتی آنها تصمیم میگیرند نروند یا نیایند، یعنی اکوسیستم دچار بحران شده است.
زایندهرود در سالهای پرآبی، حکم یک پناهگاه طبیعی را برای پرندگان داشت. از حاشیههای سرسبز تا برکههای کوچک و عمیق، همه چیز فراهم بود تا پرندگان از سرمای سیبری و شمال ایران به گرمای معتدل اصفهان پناه بیاورند. حتی بسیاری از خانوادهها در کنار پلهای تاریخی مینشستند و از دیدن این پرندگان لذت میبردند؛ بخشی از زیبایی زمستانهای اصفهان که حالا از دست رفته است.
امروز اما نبود آب، به معنای نبود حیات است. پرندگانی که زمانی سالانه از هزاران کیلومتر دورتر میآمدند، حالا تغییر مسیر دادهاند؛ یا به تالابهای شمالی و غربی کشور پناه میبرند، یا ناچارند مهاجرتهای طولانیتری انجام دهند تا آب مناسب پیدا کنند. این تغییر مسیرها برای آنها هزینهبر و گاهی مرگبار است. بسیاری از پرندگان مهاجر در مسیرهای جدید با کمبود منابع، شکار غیرقانونی و خطرات متعدد روبهرو میشوند.
خشکی زایندهرود فقط یک مسئله انسانی نیست؛ مسئلهای اکولوژیک، زیستمحیطی و حتی بینالمللی است. پرندگان مهاجری که به ایران میآیند، بخشی از زنجیره بزرگ و جهانی تنوع زیستیاند. کاهش حضور آنها در اصفهان به معنای آسیب جدی به حلقههای این زنجیره است.
امروز وقتی از بالای پل خواجو یا سیوسهپل عبور میکنیم و به بستری خشک و خاموش نگاه میکنیم، تنها یک رود خشک نمیبینیم؛ بلکه جای خالی هزاران پرنده را میبینیم که زمانی حیات را به شهر هدیه میدادند. جای خالی صدای بالزدنها، مهاجرتهای منظم، دستههای بزرگ پرندگان که آسمان شهر را پر میکردند.
اگر بخواهیم روزی دوباره این مهمانان زیبا به اصفهان بازگردند، قبل از هر چیز باید زایندهرود را احیا کنیم. احیای رود به معنای احیای حیات، احیای اکوسیستم و احیای هویت اصفهان است. هیچ پرندهای روی بستر خشک نمینشیند، همانگونه که هیچ شهری بدون آب زنده نمیماند. برای بازگشت دوباره پرندگان مهاجر، باید دوباره به رودخانه جان بدهیم. باید ایران بتواند با کوتاهی مدیران، مشکلات اقلیمی و فرهنگ ناسازگار با محیط زیست اصولی و درست برخورد کند و ایران را دوباره به عرصه زیست برگرداند.
انتهای پیام/