تابناک کهگیلویه و بویراحمد /
سید اسماعیل محمدی مهر ، در ایران باستان تناسب سن در هنگام انتخاب همسر سعى بر رعايت تناسب سن بين پسر و دختر بوده است . البته گاهى نيز قبل از به دنيا آمدن دختر ، در بدو تولد او را براى شخصى بسيار مسنتر و بزرگتر در نظر مىگرفتند . در ايران باستان ، والدين بخصوص پدران در امر ازدواج دختران كاملاً دخالت و اظهار نظر مىكردند و اصولاً اجازه پدر ، مهمترين گام در انجام ازدواج آيينى بوده است ولى اين دخالت بطور كلى چندان مستبدانه و به دوراز خواست و تمايل دختران نبوده است .
روابط دختر و پسر
بنظر مىرسد كه دختران روزگار باستان در رودرويى با مردان بىباك بوده و دراظهار عشق و تمايل تا حد خواستگارى نيز پيشرفتهاند . در ميان اين زنان از همه بارزتر و مشخصتر تَهمينه ، مادر سهراب و شهرو ج مادر برزو پسر سهراب ج مىباشد .
دختران و زنان دربارى ، در قيد و بند تشريفاتى بيشترى از ساير طبقات بودهاند و اين جداسازى زن و مرد به حد پسنديده بوده است كه تهمينه با غرور از آن ياد مىكند كه كسى او را از پرده بيرون نديده و هيچكس آواى او را نشنيده است .
دخالت والدين در ازدواج در ايران باستان
والدين بخصوص پدران در امر ازدواج دختران كاملاً دخالت و اظهار نظر مىكردند و اصولاً اجازه پدر مهمترين گام در انجام ازدواج آيينى بوده است ولى دخالت و اعمال نظر پدران بطور كلى چندان مستبدانه و به دوراز خواست و تمايل دختران نبوده است . آگاهى و هوشيارى به هنگام انتخاب همسر ، حضور بزرگان فاميل به هنگام ازدواج ، از موارد حاكم برازدواج و خواستگارى بوده است . مادران نيز در ازدواج دخالت كرده و در تصميمگيريها اثر مىگذاشتهاند . قابل ذكر است كه دخالت والدين تا حدود زيادى بستگى به فرهنگ و طبقه اجتماعى و طرز تلقى و تفكر خانوادهها داشته است و گاهى انتخاب همسر را كاملاً به عهده دختر واگذار مىكردهاند .
در ايران باستان ، آگاهى و هوشيارى به هنگام انتخاب همسر ، حضور بزرگان فاميل به هنگام ازدواج ، از موارد حاكم برازدواج و خواستگارى بوده است .
ازدواج با هم كفو در ايران باستان
در امر ازدواج مسأله همنژاد بودن ، برابر بودن و همكفو بودن زن و مرد مطرح بوده است . و در طبقات مختلف اجتماعى متناسب با وضعيت خانوادگى اعمال مىشده است . اهميت زناشويى در ايران باستان براى بنيان نيكبختى و تشكيل خانواده ، زناشويى از مهمترين وظايف هر ايرانى بوده است و چون ايرانيان داراى خوى و خصلت پاك وبى آلايشى بودهاند ، براى پيكار با تجرد ، به موضوع زناشويى اهميت مىدادهاند و فرزندان خود را به آن تشويق مىكردند تا حدى كه امر زناشويى را از فرايض دينى خود مىدانستند . در آيين زرتشت ، درباره زناشويى و خانواده چنين آمده است : « شوهر به منزله پادشاه و زن ملكه خانواده محسوب مىشود ، فريضه شوهر ، پرستارى از زن و فرزندان و فراهم آوردن سامان لازم خانواده است .
هدف از زناشويى در ايران باستان
امر زناشويى علاوه بر اينكه جزو فرايض دينى هر ايرانى محسوب مىشده است و آن را موجب و وسيله بنيان خانواده و نيكبختى اجتماع مىدانستند ، منظور بزرگ ديگرى نيز داشته است و آن علاقه به حفظ نسل و داشتن فرزند بوده است . هر پسر و دختر و زن و مرد ايرانى هميشه از خداوند آرزو مىكرد كه فرزندى مهربان به او اعطا كند . و كسى كه قدرت نداشت ، موجبات سرشكستگى خانواده خود را فراهم مىنموده است . كسى كه در اثر بدكارى يابد خواهى ستارگان بىفرزند بود ، در آن دنيا از پل چينوات ( صراط ) نمىتوانست بگذرد و به همين دليل بود كه شخص بىفرزند به ناچار پسرخواندهاى انتخاب مىكرده و چون فرزند خود ، از او پرستارى مىكرد .
شرايط زناشويى در ايران باستان
در ايران باستان زناشويى شرايطى خاص داشت كه عبارتند از : 1 ج سن بلوغ : در اوستا سن ، مهمترين اوقات عمر آدمى شمرده شده است و نيز سن بلوغ و رشد پانزده بوده است . 2 ج رضايت : ازدواج دختران و پسران بايد با رضايت والدين صورت مىگرفت . حق شوهر دادن دختر به پدر اختصاص داشت و اگر پدر زنده نبود ، شخص ديگرى اجازه شوهر دادن دختر را داشت اين حق نخست به مادر تعلق ميگرفت و اگر مادر ، مرده بود اين حق متوجه يكى از عموها يا دائىهاى دختر مىشد و دختر خود مستقلاً حق اختيار شوى ندانست . 3 ج تابعيت زوجين : در اين زمينه همين قدر معلوم است كه عادت پادشاهان ساسانى بر اين جارى بوده است كه با كسانى كه تابع كشور و ملت ديگرى بودهاند ، ازدواج مىكردهاند ولى دختر خود را به كسى غير از ايرانى نمىدادند . 4 ج اهميت طبقات : دين زرتشتى پيروان مذاهب را به چهار طبقه روحانيون ، جنگاوران ، كشاورزان و پيشهوران تقسيم مىكند به طوريكه ازدواج نجيب زادگان بازنى از طبقه پست ممنوع بود اين جلوگيرى براى آن بوده است كه خون و نژاد آنها پليد نشود و كسى كه چنين ازدواجى مىكرده از طبقه خويش خارج مىشده است .
انواع ازدواج
گفتنى است كه زن و مرد زرتشتى به 5 صورت وتحت عناوين پادشاه زن - چاكر زن - ايوك زن - ستر زن - خودسر زن پيوند زناشويى مىبستند كه هر يك جداگانه به شرح زير است :
1 - پادشاه زن : اين نوع ازدواج به حالتى گفته مىشد كه دخترى پس از رسيدن به سن بلوغ با موافقت پدر و مادر خود با پسرى ازدواج مىكرد و پادشاه زن از كاملترين حقوق و مزاياى زناشويى برخوردار بود و كلا همه دخترانى كه براى نخستين بار و با رضايت پدر و مادر ازدواج مىكردند ، پيوند زناشويى آنان تحت عنوان پادشاه زن ثبت مىشد .
2 - چاكر زن : اين نوع ازدواج به حالتى اطلاق مىشد كه زنى بيوه به عقد و ازدواج با مرد ديگرى در مىآمد . اين زن با زندگى در خانه شوهر دوم خود حقوق و مزاياى پادشاه زن را در سراسر زندگى مشترك دارا بود ، ولى پس از مرگ آيين كفن و دفن و ساير مراسم مذهبى اش تا سى روز توسط شوهر دوم يا بستگانش برگزار مىشد . ولى هزينه هاى مراسم بعد از سى روز به عهده بستگان شوهر اولش بود ، چون معتقد بودند در دنياى ديگر اين زن از آن نخستين شوهر خود خواهد بود و به همين علت پيوند دوم او تحت عنوان چاكر زن ياد مىشد .
3 - ايوك زن : اين نوع ازدواج زمانى اتفاق مىافتاد كه مردى دختر يا دخترانى داشت وفرزند پسر نداشت و ازدواج تنها دختر يا كوچكترين دخترش تحت عنوان ايوك ثبت مىشد و رسم بر اين بود كه اولين پسر تولد يافته از اين ازدواج به فرزندى پدر دختر در مىآمد و به جاى نام پدرش نام پدر دختر را بعد از نامش مىآوردند .
4 - ستر زن : وقتى كه فرد بالغى بدون ازدواج در مىگذشت ، پدر و مادر يا خويشان اين فرد موظف بودند به خرج خود و به ياد فرد درگذشته دخترى را به ازدواج پسرى درمىآورند . شرط اين نوع ازدواج آن بود كه دختر و پسر متعهد مىشدند كه درآينده يكى از پسران خود را به فرزند خواندگى فرد درگذشته بدون زن و فرزند درآورند
5 - خودسر زن : اگر دخترى و پسرى پس از رسيدن به سن بلوغ برخلاف ميل والدين خود خواستارازدواج با يكديگر مىشدند و مصر بر اين امر نيز بودند ، با وجود مخالفت والدين ازدواج آنها منع قانونى نداشت و زير عنوان خودراى زن ثبت مىگرديد و در اين بين دختر از ارث محروم مىشد ، مگر اينكه والدينش به خواست خود چيزى به او مىدادند يا وصيت مىنمودند كه بدهند .
منابع:علوى ، هدايت الله . ( 1377 ) ، زن در ايران باستان ، تهران انتشارات هيرمند . - علوى ، هدايت الله . ( 1377 ) ، زناشويى در ايران و باستان ، تهران ، انتشارات هيرمند . - حجازى ، بنفشه . ( 1370 ) زن به ظن تاريخ ، تهران ، انتشارات شهراب . - سگالتن ، مارتين . ( 1370 )