محمدرضا تاجیک مشاورسیاسی محمد خاتمی رییس دولت اصلاحات در مصاحبه با روزنامه آرمان زوایای فکری جدیدی از شرایط سیاست ورزی در ایران و همچنین جریان اصلاحات را باز میکند. او که یک فوکوئیست تمام عیار است این بار فارغ از شالوده شکنی ها از واقعیت های میدانی سیاست و سیاست ورزی سخن می گوید.
او این بار صریح تر از گذشته بیان می کند
سهم خواهی ، دمکراتیک ترین کنش سیاسی
بیایید چشمان خود را بشوییم و اسیر فضای روانی که رقیب ایجاد کرده نشویم. سهمخواهی، دموکراتیکترین، طبیعیترین، بدیهیترین و مدنیترین کنشی است که طرفین یک ائتلاف درون یک انتخابات میتوانند از خود بروز و ظهور دهند. در تمامی جوامع دموکراتیک و سوپردموکراتیک جهان زمانی که احزاب با هم ائتلاف میکنند سهم خود را نیز مشخص میکنند.
او البته نکته بسیار زیبای دیگری هم بیان می کند.طبیعت قدرت این است که بسیاری از شعارها و وعدهها را به حاشیه میکشاند، بسیاری از گفتمانها را ابزاری میکند و بسیاری از ارزشها را ضد ارزش میکند. او البته در پی این بیان واقعیات البته نسخه ای هم برای اصلاح طلبان می پیچد : از آنجا که حفظ قدرت مهم تر از بدست آوردن آن است
جریان اصلاحطلبی نباید حیات و ممات خود را به حضور در مراکز و نهادهای قدرت متصل ببیند.
اما نکته بسیار مهمی که شاه بیت سخنان وی در این مصاحبه را تشکیل می دهد آینده پژوهی منطقی اوست.
او در خصوص دوقطبی آتی درون اصلاح طلبان معتقد است:تغییرات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ما از رشد هندسی برخوردارند و شتاب آنها بهمراتب از تدبیر بازیگران سیاسی ما جلوتر است. به بیان دیگر، بازیگران سیاسی ما همواره نوعی تاخیر تاریخی دارند. حوادث رخ میدهند، وقایع تاریخی شکل میگیرند، تغییرات و تحولات خودشان را به جامعه تحمیل میکنند و کنشگران سیاسی ما در پس آن منفعلانه میدوند. از اینرو کنشگران سیاسی ما آوانگارد عمل نمیکنند، بلکه پسگارد عمل میکنند. به این ترتیب وقتی میرسند که اتفاقات حادث شده است. به بیان عامیانهتر حکم کارآگاه کمهوشی را دارند که هروقت میرسد جنازه روی زمین پهن است. بنابراین حوادث و تغییرات زمانه با آگاهی این کنشگران صورت نمیگیرد و تغییرات با تدبیر آنها سازگار نیست. بهنظرم این شکاف در آینده بسیار جدی خواهد بود که من نام آن را شکاف تغییر و تدبیر میگذارم.
شکافی که میان تغییرات جامعه و تدبیرهایی است که توسط کنشگران جامعه انجام میپذیرد. یکی از علل این موضوع، این است که کنشگران جامعه ما عمدتا سنگینپا و کرخت هستند، طراوتی ندارند و شادابی در آنها به حداقل رسیده است. اینها عمدتا مشغول خود و بازی قدرتند و آیندهنگری و آیندهپژوهی آنها عمدتا نوک بینی آنهاست و فراسوی آن را که حوزه قدرت و سیاست به معنای مرسوم قضیه است، نمیبینند. بهعلاوه ایندست کنشگران از آنچه در سطح فرهنگی و اجتماعی جامعه میگذرد غافلند و در نگاه آنها همهچیز در حوزه سیاست خلاصه شده است
دوقطبی آتی دورن گفتمانی اصلاح طلبانبه اعتقاد من جریان اصلاحطلبی در شرایطی قرار گرفته که شاید در آیندهای نزدیک شاهد صفآرایی حداقل دو گروه در مقابل یکدیگر باشد. گروهی تلاش دارند نقش نقاشی را بازی کنند که در تابلوی نقاشی آنها فقط نقش و رنگی از سیاست و قدرت مرسوم وجود داشته باشد و سعی میکنند در هر جای این تابلو اثری از خود برجای بگذارند، همهجا حضور داشته باشند و به اصطلاح پرترهای از صورت خودشان را در تابلو ببینند.
از اینرو میخواهند تمام ساحت و نقاشی اصلاحطلبی را با رنگ و حضور خود پر کنند. عده دیگری هستند که تابلوی نقاشی اصلاحطلبی را با رنگهای شاد، ترکیبی، بدیع و رنگهایی که تاکنون دیده و به کار برده نشده مزین میکنند. از اینرو تلاش دارند این قاب و قالب را به اندازهای بسیط، فراخ و گسترده کنند تا عرصه اجتماعی و فرهنگی جامعه، هرم جامعه، جوانان و خردهفرهنگها را دربرگیرد.
از سوی دیگر، تلاش میکنند این قاب روزنه و پنجرههایی روبهبیرون داشته باشد تا بتوانند بیرون از آن را نیز بنگرند و در تابلو لحاظ کنند تا بتوانند تابلوی نقاشی را هر لحظه باطراوتتر کنند. بنابراین یک جریان اصلاحطلبی داریم که بهطور فزایندهای به سوی حکومتی شدن رفته و رادیکال پیش میرود و در مقابل جریان اصلاحطلبی دیگری داریم که خسته و ملول از این بازی است و دلآشوبهاش فقط قدرت و مساله حضور بر سر سفره قدرت است. ایندسته بیشتر در پی این هستند که نگاهی به پایین داشته باشد، نه صرفا نگاه به بالا. در این راستا این دو جریان در توسعه جامعه دو کارکرد دارند.
گروه اول اگر دغدغه توسعه داشته باشد توسعه آمرانه و از بالاست، اما گروه دوم اگر به توسعه میاندیشند، منظور آنها توسعه درونزاست که از پایین و فرهنگ شکل میگیرد. اینها نخست آدمها را تغییر میدهند، سپس درصدد تغییر جهان برمیآیند. اول فرهنگها را تغییر میدهند، بعد سراغ تغییر در سیاست میروند. از اینرو با شرایطی که من از آینده تصویر میکنم بهنظرم میرسد که ما در آینده نیازمند یک جریان اصلاحطلبی هستیم که بتواند خارج از ملاحظات صرف قدرت و سیاست حیات، بالندگی و پویایی داشته باشد، اندیشه تولید کند و دوام و حیاتش به ایفای نقش در جایگاهی رسمی خلاصه نشود. باید منتظر آینده باشیم و ببینیم کدامیک از این دو گروه میتوانند به یک توسعه درونزا، موزون و کارآمد در جامعه ما دست پیدا کنند.