
به گزارش خبرنگار تابناک از استان کردستان، امروزه وقتی با جامعه مدیران در سطح کشور، استان و شهرستان روبهرو میشویم، غالباً توان و اقتدار مدیریتی آنها را میتوان در سه بخش خلاصه نمود:
اول، گروهی از مدیران دیندار، متعهد و متخصص و مبتنی بر انتخابی شایستهسالارانه و دارنده سبک مدیریت اسلامی که اخلاق در مدیریت را با سیاست مدیریتی تغییر نمیدهند.
دوم، مدیران متخصص و درسخوانده علم مدیریت و دوستدار مدیریت خوب و خدمت به مردم که بنا به مصلحتاندیشیهای کاذب، سیاست مدیریتی را جایگزین اخلاق در مدیریت مینمایند.
سوم، مدیران ناتوان در عرصه مدیریت و منتخب و منصوب صاحبان قدرت و ثروت که میتوان گفت مترسکی بیش نیستند و در قاموس مدیریتی آنان اخلاق جایی نداشته و تابع محض سیاستهای دیکتهشده هستند. اگر از باب خوششانسی اربابانی توانمند و در مسیر خدمت به مردم آنان را هدایت کنند، میتوان امیدوار بود؛ اما اگر از بخت نامراد، افرادی در جهت کسب قدرت و مالاندوزی خود و طیف همسوی خویش مدیریتشان نمایند، میتوان گفت جامعه را با بحران روبهرو خواهند نمود.
حال تفاوتی هم نمیکند که از کدام دسته از مدیران مذکور باشید، زیرا در هر صورت با چالشهای جدی روبهرو خواهید بود و مهمترین چالش آن، نداشتن اقتدار مدیریتی است. و شاید بتوان گفت سومین گروه از دو گروه اول و دوم راحتتر عمل میکنند و چهبسا ماندگاری آنها در مسند مدیریتی هم بیشتر باشد.
این چالش وقتی به وجود میآید که، به عنوان مثال، نماینده مجلس اصرار بر همراهی مدیر با وی دارد؛ چه در عزل و نصبها و چه در همراهی با وی. شاید بتوان گفت نماینده نیز خود در چنبره بیمدیریتی با مشکل روبهروست؛ برخی برای اخذ کرسی مجلس میلیاردی هزینه کردهاند و امروز چند برابر هزینه را در اخذ پستها، طرحها و مجوزها طلب میکنند؛ یا شاید برای آنان رأی فراوان جمع نمودهاند و امروز انتظار پست و مقام دارند؛ و یا احتمالاً به فکر پیروزی در انتخابات دور بعدی هستند و باید مهرههای همسو را در نظام مدیریتی به درستی چید تا باز میدانداری کنند. حتی امروز در ادبیات انتصاب مدیران، دیدن نماینده و کسب رضایت وی، قانون نانوشتهای است که اکثریت باید از آن تبعیت کنند. رضایت نباشد، وزیر به مجلس فراخوانده میشود و مورد سؤال قرار میگیرد و یا فراتر، خطر استیضاح هم وجود دارد. پس وزیر فشار میآورد که آن شود که «وکیلالمله» میخواهد و این دور باطل همچنان ادامه مییابد.
گاهی نه نماینده مجلس، بلکه مدیران بالادستی، مدیران زیرمجموعه خود را تحت فشار میگذارند که: فلان کار را انجام بده، یا فلان شخص را در فلان پست بگمار، یا فراقانونی کار ایشان را راه بینداز؛ فلانی از بستگان است، عنایتی داشته باش! و برخی مواقع نیز «گوساله زرین سامری» به میدان میآید اما به اشکال مختلفی چون: سکه، دلار، زمین، خودروی لوکس، آپارتمان، باغ، ویلا، مغازه با موقعیت تجاری خوب، درصدی از سود مجوز معدن یا شرکت، مشارکت در امر تجاری، یا دفع شهوتی و... وسوسهگر میشود.
نتیجه اخلاقی آن است که در این ساختار مدیریتی، گروه اول یا باید شجاعانه بایستند و باج ندهند و یا کنار بکشند و ایمان خود را از دست ندهند، و یا از غصه دق کنند! گروه دوم هم ضمن جلب رضایت ارباب، سعی میکنند برای مردم هم خدمتی کرده باشند. و گروه سوم که از همان ابتدا مرخصاند، هم خود منتفع میشوند و هم منافع اربابان را تأمین میکنند؛ حال، این وسط به مردم هم خدمتی رسید، فَبِهاالمراد!
نتیجه پایانی اینکه این همه آسیبهای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و حتی دینی و مذهبی، ناشی از بدهبستان رایج در بدنه سخت مدیریت و نادیده گرفتن حاکمیت و مدیریت الهی، ولایی و قانونی است. پس میشود گفت بسیاری از مدیران ما از ابتدای دوران مدیریت ناکارآمد نیستند، اما در لایههای پیچدرپیچ مدیریتی چارهای جز ناکارآمد شدن ندارند.
یادداشت: علیاصغر حسینی (دبیر ستاد امر به معروف و نهی از منکر استان کردستان)
انتهای پیام/