چهره اش خسته و ناامید از دنیا بود، انگار چند سالی می شد که لبخند به لب هایش ننشسته بود.
هادی که سه سال زیادتر زندگی مشترک را تجربه نکرده بود حالا هفت ماه است که پشت میله های زندان زندگی سردش را سپری می کند.
او می گوید: از همسرم ناراحت نیستم شاید این اتفاق برای خواهر خودم هم رخ می داد، من از زمانه و روزگار ناراحتم که نتوانستم یک کار ثابت داشته باشم و الان در اوج جوانی باید پشت میله های زندان عمرم را سپری کنم.
همسرم با من هیچ آشنایی فامیلی ندارد بلکه همسایه خانه پدری ام او را به من و خانواده ام معرفی کرد که مثل همه بر اساس سنتی که در روستا بود به خواستگاری رفتیم، شب خواستگاری وقتی صحبت به تعیین مهریه رسید پدر خانمم گفت که مهریه این دخترم باید از دختر بزرگ ترم زیادتر باشد که همان جا پدرم زیر لب گفت که زیر بار نروم، خلاصه همین بزرگ ترها که الان هفت ماه است از من خبری نگرفته اند، آن شب گفتند مهریه را کی داده کی گرفته و من هم با همین حرف ها خام شدم و مهریه 214 سکه را قبول کردم.
هادی ادامه می دهد: با هزار آرزو و امید مراسم عروسی را برگزار و زندگی مشترکمان را زیر یک سقف شروع کردیم اما در همان ابتدای زندگی به دلیل نداشتن کار ثابت از این شاخه به آن شاخه می رفتم و بعد از سه سال زندگی مشترک دیگر تحمل همسرم تمام شد و خانه را ترک کرد و بعد از دو هفته برگه احضاریه دادگاه به دستم رسید.
در تمام مراحل رسیدگی به پرونده در دادگاه خانواده، حق را به همسرم دادم و حالا به دلیل عجز از پرداخت مهریه و نفقه به زندان محکوم شده ام.
مدیر نمایندگی ستاد دیه استان هم درباره این پرونده می گوید: برای این مددجو گرفتن رضایت از شاکی انجام و با کمک ستاد دیه کشور و استان و معرفی به بانک های عامل با پرداخت نهایی 25 میلیون تومان زمینه آزادی وی فراهم شده است.
«خویی» می افزاید: خانواده ها با باورهای غلطی که در جامعه رخنه کرده تن به ازدواج با مهریه سنگین و بالا ندهند چون مهریه سنگین باعث خوشبختی نمی شود.