تابناک گیلان / الهام نداف: بازیگری این روزها تنها دغدغه محسن تنابنده نیست. او بعد از قرار گرفتن در تیم عوامل «پایتخت» بیش از بازیگر نقش یک تئوریسین هنری را بازی میکند. کسی که ایدههایش خریدار دارد و مورد وثوق و اعتماد مخاطب است. در چنین وضعیتی طبیعی است که فاصله تنابنده با سینما، بیشتر شود.
این بازیگر در سالهای اخیر گروه مورد علاقه خودش را پیدا کرده و عمده فعالیتش حول محور همان گروه معنا پیدا میکند. اما فیلمنامه «فراری» تنابنده را مجاب کرد لابه لای مشغلههای ساخت سریال «پایتخت» بازگشتی به سینما داشته باشد. او در این فیلم از ایفای نقش کمدی تا اندازهای فاصله گرفت اما هنوز مخاطب با دیدنش میخندد و ترجیح میدهد نقشهای طنز او را به یاد آورد.
این بازیگر در مدت ١۵ سال حضور در سینما دو سیمرغ بلورین نقش اول مرد و نقش مکمل را از آن خود کرده و نشان داده بازیگری را بیش از هر کار دیگری بلد است. حالا باید ببینیم «فراری» و جذابیت همکاری با داوودنژاد در جشنواره فیلم فجر برای تنابنده دستاوردی خواهد داشت یا خیر. «فراری» تنها فیلم سینمایی این بازیگر خوشفکر در جشنواره امسال است.
فاصلهگذاریتان برای حضور در سینما خیلی بیشتر از تلویزیون
است. گزیدهکاری در سینما به عمد است یا مشغلههای تلویزیون فرصت کار کردن
را در سینما نمیدهند؟
من در تلویزیون هم گزیده، کار میکنم. یعنی تماشاگر فقط از من سریال پایتخت
را میبیند که آن هم هر سال نیست. به هر حال در این مدت با گروه خاصی کار
کردم و این را هم بگویم هیچ دلیل خاصی ندارد همکاری با این گروه خاص اما
چون بسیاری از کارهای این گروه با من است، احساس اعتماد بیشتری به آن دارم.
همچنین همه جوانب گروه و کارمان را میشناسم و شناختم کامل است. این باعث
میشود اطلاعاتی که پیش از شروع کار از گروه دارم، به کارم بیاید. سرانجام
را میتوانم تصور کنم و به همین خاطر دوست دارم با این گروه کار کنم.
از طرفی خیلی هم آدم پرکاری نیستم، به اضافه اینکه دستی هم بر قلم دارم و سعی میکنم هر از گاهی متنی را بنویسم، اما به هر حال تا آن متن به مرحله اجرا برسد، زمان میبرد. اما در حوزه سینما سال گذشته چند فیلمنامه دستم رسید و به نظرم آمد فیلمنامههایشان خیلی خوب نیست، من هم سر سریال بودم و نمیتوانستم زمان را برای حضور سر فیلمها هماهنگ کنم. اما واقعیت این است که فیلمنامههایی هم که پیشنهاد شد خیلی جذابیت نداشتند. در جشنواره فیلم فجر چهار تا از همین متنها که حالا فیلم شده حضور دارند و نمیدانم چه اتفاقی برایشان افتاده اما پیش از فیلم شدن، در حد و اندازه متن، قوی نبودند.
در بین این فیلمنامهها، جذابیت فیلمنامه فراری چه جذابیتی برایتان داشت؟
جذابترین بخش این فیلم کار کردن با علیرضا داوودنژاد بود. من فیلمهای
زیادی از ایشان دیده بودم و همیشه سبک و سیاق سینمایش مورد علاقهام بود.
از طرف دیگر عوامل این فیلم تیم حرفهای بودند که کار کردن با محمود کلاری،
کامبوزیا پرتوی و دیگر دوستان همه و همه نوید یک کار سالم و درست را
میداد. بخش دیگری هم که باید پیشتر دربارهاش حرف میزدم، فیلمنامه بود.
«فراری» نسبت به فیلمنامههایی که خوانده بودم، چفت و بست بیشتری داشت و
نقشی که قرار بود در این فیلم بازی کنم، متفاوت از نقشهایی بود که تا حالا
بازی کرده بودم، به همین خاطر حضور در این فیلم را پذیرفتم.
بازی کردن مقابل جوانی (ترلان پروانه) که پیش از این تجربه
همکاری با هم را نداشتید، چطور بود؟ به هر حال پروانه نماینده نسل جدید
بازیگرانی است که قطعا کار کردن در کنار آنها جذابیتها و سختیهای خودش را
دارد.
اولا تجربه حضور فیلمی که تقریبا هفتاد درصد آن در ماشین میگذرد و عمدتا
در آن فیزیک بدنی کمتر استفاده میشود و نمیتوانی از بدن و جزییات بازیگری
بهطور کامل استفاده کنی، سختتر است. البته من دوست داشتم این نقش را
تجربه کنم چون بیشترین زمان فیلم در ماشین اتفاق میافتد و اکثر پلانها
کلوز آپ بود. با ترلان پروانه هم پیش از این کار نکرده بودم اما خوبی کار
کردن با داوودنژاد این است که دقیقا میداند چه میخواهد و به کارش تسلط
دارد.
او میداند در فیلمش قرار است چه اتفاقی بیفتد و همین مساله تکلیف بازیگر را روشن میکند. داوونژاد ترلان پروانه را از میان ۶٠، ٧٠ گزینه انتخاب کرده بود. پیشتر قرار بود نابازیگر برای حضور در این نقش انتخاب شود اما آنقدر این پرسوناژ حساس بود که کارگردان به این نتیجه رسید باید کسی را انتخاب کند که قبلا سابقه حضور جلوی دوربین را داشته باشد. به همین خاطر ترلان انتخاب شد و بعد از چند روز از شروع فیلمبرداری به یک رابطه کاری خوبی رسیدیم که این در فیلم هم نمود دارد.
ظاهرا علاقه زیادی به گرفتن لهجههای مختلف دارید، در «فراری»
هم لهجه قمی را برای ایفای نقشتان انتخاب کردید. پیشنهاد لهجه قمی از
خودتان بود؟
آقای داوودنژاد پیش از هر چیزی تلاش میکند تیمش را دوست داشته باشد و برای
ایجاد ارتباط بهتر با عوامل فیلم خیلی تلاش میکند. به همین خاطر وقتی
سریال «پایتخت» را کار میکردیم چند باری آمد شیرگاه سر لوکیشن و بارها با
هم صحبت کردیم و با خلقیات و روحیات هم آشنا شدیم. او ضمن کار کردن باید
کاراکترهای فیلمش را دوست داشته باشد. به همین دلیل صحبتهایی که با هم
میکردیم درباره چند کاراکتر قمی حرف زدیم و چون تجربیاتی هم در این زمینه
داشتیم، سر لهجه قمی به نتیجه رسیدیم. عمه و عموی من قم زندگی میکنند و در
دوران کودکی رفت و آمد زیادی به این شهر و به لهجه قمی تسلط داشتم. در
میان اقوام آقای داوودنژاد هم هستند کسانی که در قم زندگی میکنند و او هم
این لهجه را دوست دارد. آقای داوودنژاد پیشنهاد داد و کار کردیم و فکر
میکنم نتیجه خوبی هم داشت.
چه اصراری بود این شخصیت لهجه داشته باشد؟
احساس آقای داوودنژاد این بود که لهجه نرم قمی بافتی در فیلم به وجود
میآورد که به ارائه پرسوناژ کمک میکند. لهجه باعث میشد شرایط نامناسب
این خانواده توجیه داشته باشد. خانوادهای که اصلیتشان قمی است و در تهران
زندگی میکنند حالا شرایط مناسبی ندارند و در دستهبندیهای جامعه جزو
طبقه متوسط هستند. این شرایط برای آدمی که از شهرستان به تهران میآید باور
پذیرتر است. مساله دیگری هم که برای آقای داوودنژاد مهم بود این بود که
چون این شخصیت از ابتدا تا انتها بهطور مداوم در فیلم حضور دارد، باید کمی
شیرین باشد و لهجه جذابتری داشته باشد تا بتواند تماشاگر را با خود همراه
کند.
به نظر میرسد در «فراری» خیلی وسوسه این را نداشتید فیلم را
برای خودتان کنید، یعنی به بازیگر نقش مقابل که اتفاقا بازیگر جوانی است،
میدان دادید.
وقتی عمده فیلم بر اساس دو پرسوناژ جلو میرود، بیشتر اتفاقات در اتمسفر
میان دو بازیگر شکل میگیرد. طبیعی است که اگر من میخواستم تلاش کنم خیلی
بدرخشم و خودی نشان دهم یا برعکس، خانم پروانه برای دیده شدن خیلی تلاش
میکرد، فیلم و روابط آن درست در نمیآمد. وقتی رابطه میان دو شخصیت اصلی
فیلم درست در نیاید، فیلم شکل نمیگیرد و از آنجایی که فیلم میان دو بازیگر
اتفاق میافتد، خیلی ضربه میخورد.
ولی در کارهای دو پرسوناژ هم هستند بازیگرانی که میخواهند کار را برای خودشان کنند و اجازه نمیدهند رابطه و تعامل شکل بگیرد.
وقتی درباره بازیگر حرف میزنیم، این حرفی که شما میزنید مصداق پیدا
نمیکند. اما زمانی که از شارلاتان در سینمای ایران حرف میزنیم این حرف
مصداق پیدا میکند. میان بازیگران واقعی این خودنمایی و ضربه زدن به فیلم
جایی ندارد.
چقدر برایتان مهم است در سینما تنها ایفاگر نقش اصلی باشید؟ تا اینجا که به نظر میرسد خیلی حضور در نقش یک برایتان مهم نبوده است!
فکر نمیکنم برای هیچ بازیگری حضور در نقش اول فیلمها بیاهمیت باشد. اما
نقش اصلی یک فیلم زمانی خوب است که مهم و کلیدی باشد. من ترجیح میدهم
نقشهای مهم را بازی کنم و فکر میکنم هر بازیگری آنقدر خودخواهی دارد که
بخواهد کاراکترهای محوری و به یاد ماندنی و خاص را بازی کند.
بعضی بازیگرها معتقدند درآوردن نقش فرعی از نقش اصلی سختتر است
چون بازیگر باید تلاش بیشتری برای نقش داشته باشد، این حرف را قبول دارید؟
نه این حرف کاملا از روی بیسوادی است. هر نقشی به تناسب در فیلمهای
مختلف، کارکردهای مختلفی دارد. شخصیت اول یک فیلم، باید آنقدر زور داشته و
قلدر باشد که تماشاگر را با خود همراه کند و او را به دنبال قصه بکشاند.
نقش مکمل هم در خدمت قصه است اما عمدتا بار قصه بر عهده نقش اصلی یک فیلم
است. این تفاوت در ارائه نقش ربطی به پر رنگ یا کمرنگ بودن نقش اصلی و فرعی
ندارد اما من میگویم هر نقشی تلاش خاص بازیگر را میطلبد و نمیشود با
این حرفها میانشان خط کشید و تفکیکشان کرد.
کار کردن با کارگردانهای باسابقهای مثل داوودنژاد، تعامل را برای بازیگر سخت نمیکند؟
داوود نژاد یک آدم با تجربه، تجربه گراست و بسیار بسیار به لحاظ فکری و
ذهنی آدم بازی است. به خاطر همین اگر کارنامهاش را نگاه کنید، فیلمهایی
مثل «مرهم» را میبینید که آدمهای حرفهای به صورت فریز شده در آن حضور
ندارند، یا مثلا فیلم «روغن مار» که کاملا تجربی و حسی است و همهاش با
موبایل فیلمبرداری شده است.
داوود نژاد در تمام این سالها نشان داده که سینما برایش مهم است و میخواهد رو به جلو برود و نمیخواهد درجا بزند و بایستد. حتما بازیگری هم که با او کار میکند با دیدن چنین انگیزه و زاویه دیدی از سوی کارگردان، ترغیب میشود با او همکاری کند و همراه شود. با علیرضا داوودنژاد میشود تعامل داشت و بر اساس تمرینهایی که با هم داشتیم خیلی چیزها تغییر میکرد و همین کار هم فیلم «فراری» را برای من تجربه لذت بخشی کرد.