عزیز مکرم جناب آقای اروجعلی محمدی- سلام علیکم - در پاسخ به مصاحبه اخیرتان با برخی از رسانه های مکتوب و نشریات محلی، {{گفتگوي يك طرفه }} با نشریه وزین "اردبیل فردا" که با چاپ و انتشار چندین هزار نسخه ای آن !!! و توزیع وسیع، شتاب زده و بعضا" رایگان در مناطق مختلف به ويژه حوزه شهرهای شمالی استان همراه بود، موجب حساسیت در اذهان عمومی و علامت سوال؟ و نشان تعجب! متبادر در افکار و متصور در قضاوتها کرده و گردانده است.
حال و اینک از منظر دیگر برای کمترینی چون این بنده ناچیز الهی، به دو علت پرداخت مجدد و ورود دوباره بر این موضوع را سخت کرده است و مشقت آور!؟! اول اینکه علیرغم وجود تعدد سلایق، گرایشها و تفکرات سیاسی، [[ همواره معتقد بر حفظ حرمت بزرگان و سعی در تکریم پیشکسوتان عرصه خدمت ]]، مایل به نامه نگاری یا پاسخ به عزیز ارجمندی که از ایام دور در سنگر اجرایی و خدمتگزاری، منشاء خیر و موثر در امور، صدالبته با داشتن هرسلیقه ای، رفتار، بینش و منش فکری و دیدگاه سیاسی، اگر در چارچوب اصول و باورهای اسلامی، انقلابی، مردمی و از سوی هر کسی هم که بوده باشد، نبوده ام، لیکن یقینا" هم قابل احترام است و هم مقبول و نیز موجب تکریم ...
علت دیگر آن نیز، وقوع یا شایعه "حواشی درگوشیها" و بازنشر خبرها و شنیده های در پیرامون ابهامات موجود و شائبه های بی پاسخ که همزمان با نشر و توزیع بودار و عجولانه آن مصاحبه،،، !!! حقیر را نیز بمحض دریافت اخبار شبهه ناک آنهم در قالب "گفته ها و شنیده های فضای مجازی"، دچار تعجب و تاثر نموده، پیامکی را به یکی از دوستان راوی عریضه نمودم که : هرگز با شنیدن این چنین اخبار تلخ و تاسف بار، نه تنها خوشحال و مسرور نگشته و نمی گردم، بلکه آرزو دارم هیچ احدالناسی، گرفتار هتک حرمت غیرواقعی و یا پرده دری حتی واقعی هم نگشته و نباشد، اما به یقیین (اولا") بدانید که : چوب خدا صدا ندارد》، (دوما") فرض صحت اینچنین خبرها یا سقم آن، اصل ماجرا [[ مشکوک است و تقارن انجام مصاحبه با تیتر درشت " معجزه هزاره سوم " ]] و خطاب قرار دادن آن به وجیزه قریب به یکماه گذشته نگارنده، شاید درگیر کردن و تحریک افکار عمومی در "مظلوم نمایی" با (( موضع فرار به جلو))، چه بسا مدتهاست که رشته اینچنین "پیش درآمدهای سیاسی" پنبه و در قضاوت تیزبین مردمی نیز، {{نخ نما}} شده است !!!...
جناب محمدی عزیز--- حتما تصدیق خواهید فرمود که حقیر سعادت چندانی در درک وجود بزرگانی چون جنابعالی را نداشته، ای بسا فقط بهنگام ایام مسوولیت این کمترین برادرتان در خدمتگزاری مرکز استان که توفیق دعوت در همفکری، مشورت و میزبانی تجلیل از خادمان به مردم در سالهای بعد از انقلاب، نصیبمان گشته و "تکریم پیشگامان خدمت را آموزه اعتقادی و تکلیف انسانی" خود دانسته که از جمله این تعظیم شدگان《جنابعالی》بودید و خانواده فقید رضوان جایگاه《مرحوم حاج حشمت الله خسروی》که بحق بر این دیار چه خدمتها نکرد و چه خاطرات نیکو از خود بیادگار نگذاشت، اما از آنسوی برغم نامهربانیهای بجامانده در دل رنجور و مجروحش، لطف و ایثارش را همه دیدند و بچشم خویش تجربه کردند، او که بود و چگونه غریبانه چشم از نامهربانیها فرو بست !!! حال و بعد از گذشت اینهمه سالها، [[ بگذریم از بدگوییها و بگذاریم از دروغ بافیهای هر روز و هر آن ]] عده ایکه با شعار عقلانیت و اعتدال》!!! شاید فقط از برای [[ سرپوش گذاشتن بر نارساییها، ناتوانیها، ناکارآمدیها، وعده های بی سرانجام و وعیدهای برزمین مانده ]] به هر بهانه بجا و نابجایی، آنانرا [[ متوجه گذشتگان و بی تدبیری خود را نیز در حواله دادن به دیگران جستجو کرده ]] اینک 《تیشه بر ریشه》نه خدمتگزاران به ملک و نوکران به ملت، بلکه [[ جفای نابخشودنی در اعتمادسوزی و ظلم در حق دستاوردهای بی نظیر نظام اسلامی و انقلابی]] داشته و میدارند ...
آقای محمدی عزیز، نگارنده این جوابیه و شاید خیلی دیگر از هم استانیهای تیزبین و نکته سنج، تا لحظه رویت مصاحبه تان و ملاحظه محتویات آن، جنابعالی را از [[ عناصر پخته، مسلط و مطلع از متن و حواشی قضایا ]] دانسته و می دانستم، اما با عرض پوزش فراوان، وقتی پاسخ سوالات بی جواب از داخل متن، ابهامات مکتوم و شائبه های مستور را با بازخوانی چندین و چند باره افاضاتتان در مصاحبه های اخیر دیدم، تازه فهمیده و دریافتم، با شناخت و تحلیل قبلی که در موردتان بوده و داشته ام، "علیرغم سوابق و تجربیات فراوان" و "ادعاهای توخالی" که داشته و دارید، نه تنها فرسنگها فاصله بوده و هست، بلکه جسارتا" یا [[ خیلی ناوارد، ناشیانه و اندکی کم اطلاعید ]] !!! یا {{با زیرکی و زبر و زرنگی}} خواسته اید از عرصه پاسخگویی پا بفرار گذاشته، در جاده خاکی پارک و متوقف نمایید که بر هر رهگذری این [[شلختگی و پلختگی عیان است و هویدا]] که قطعا با این "میانبر زدنهای بی محابا" اگر ترمزدستی تان را بموقع نکشید، دور یا نزدیک 《سر از ترکستان بیرون خواهید آورد》 !!! ... آری- به این استنباط رسیدم که اگر [[ حاج اروجعلی عزیز]] 《حاج اروج》زبانها و ای بسا لقلقه هر کوی و هر برزنی گشته، نه اینست که او "در چنتنه اش حرفی برای گفتن داشته و دارد" !!! بلکه او از 《شلوغی بازار یا بی رقیب بودن در میدان کارزار》به این شهرت "قهرمانانه" دست یافته و گردن آویز این نام و آوازه نشاندار شده است،،، حال چرا ؟!؟
آیا احدی برای حرف منطق گفتن و بر زبان جاری ساختن نبوده و از برای [[ نترسیدن، نلرزیدن و نیفتادن وجود نداشته است ]] !؟!،،، هرچند شخص نگارنده این متن، به تاسی از مقتدای خوبیها، اعتقادی به طرح القابی همچون [[ تندرو، میانه رو و یا کندرو ]] در ادبیات انقلابی ملت سرافراز کشورمان نداشته، آنرا شیطنت خباثت آمیز و سوغات بدخواهان به وحدت و عزتمندی ایران و ایرانی دانسته، چه بسا عده ای در داخل نیز، بازیگر مهره های سوخته آنان در بازی شطرنج سیاسی شده باشند، لیکن باید برگشت و در حافظه تاریخی سالهای نخستین دهه 60، کنکاشی دقیق و عمیق در آن دوران انداخت و فهمید که معنای 《تندرو و افراطی یا کندرو و تفریطی》 چه بوده و به [[ تفسیر امروزی شخص آنجناب ]] تفکر تندرو و افراطی از آن چی و از برای کیست؟
شاید و بعدا" می توان به《قصه پرغصه بی رقیبی در میدان رقابت》پی برده و فهمید که در آوردگاه مجلس سوم چگونه مردم انتخابگر و چه کسان را تندرو و افراطی تشخیص داده، در بهمن 66 با ناامیدی و سرافکندگی راهی شهر و دیارشان کرده و با صدای بلند《نه》به آنها گفتند؟ و چه کسان دیگری را اجاره نشین ساختمان سابق خانه ملت در خیابان پاستور نمودند؟ ...!؟!
جناب محمدی بزرگوار--- از همین قسمت آغازین "مصاحبه پرمغز و بانغزتان" !!! و با اجازه شخص جنابعالی ورود کرده، همچون شما بازخوانی دوباره ای بر فرمایشات [[ دیروز و امروزتان در گذر زمانها ]] البته نه مثل جنابعالی !!! و آنهم بطور "کلی گویی ، پراکنده سرایی و ورود به مباحث غیرمرتبط و از قبل گزینش یافته" !!! بلکه "بالسویه و دو سویه" باهم جلو رفته تا معلوم گردد، چه کسانی بعد از رفوزه گری در همراهی با کاندیدای بی همتایشان!!! از نگاه مردم و لاجرم یاس و ناامیدی آنها نیز از انتخاب مردم، در "مرحله دوم از انتخابات سوم تیرماه 84"،《چگونه و چرا دست گدایی》در پشت سر کاندیدای دیگر انداخته، [[ با صف بندیهای پرخاطره برانگیزشان، براه انداختن جنگ احزاب و مصاحبه های هدفدار و پیشگوییهای خام و ناشیانه ]] !!! رای به ایشان را《خلاص جامعه از شر تفکر طالبانی》تفسیر کرده، بر خلاف مشی سیاسی گذشته خویش در {{ قهر و تحریم انتخابات }} این بار: هم از در آشتی با صندوقهای سرنوشت ساز خود برآمدند و هم از در سازش با کاندیدای برجسته ملک و ملت که دیروز با رمز《عالیجناب سرخپوش》به انتخاب مردم چه توهین ها و افتراء ها و تحقیرها که نکردند و بر او نتاختند !!!
و چه ایندفعه با [[ قیافه حق بجانب ]]《دایه مهربانتر از مادر》نگشته، با حضور پرزرق و برقشان از فردای {{ مطامع سیاسی غوغاسالارانه }} خویش رونمایی و پرده برداری نمودند !!! حال و اینک یک سوال مهم و آن اینکه چه کسانی در《انتخابات مجلس ششم》 این "شخصیت ناجی و نامی" را که در آن سال پرماجرا لقب داده و می دانستند، راه را آنچنان بر ورودش بسته، بیرق مخالف برافراشته و تهدید بر رد اعتبارنامه اش کرده، [[ بلایی بر سرش آوردند تا مجبور به کناره گرفتن از صحنه میدان نمود ]] !!! حال و اینک برادر عزیز خوبان--- اگر ارزیابی و تحلیلتان در آن سالهای پرهیاهو ، که با قضاوت [[ عجولانه، مغرضانه و ناشیانه ]] نسبت به این انتخاب و گزینش مردم و دولتش با آرای قریب به 65 درصدی《نگاه و تعبیر تندرو، خشونت طلب و طالبانی》داشته و با گذشت بیش ار یک دهه از اراده ملت بر آن تصمیم، باز بر همان تحلیلتان مفتخر و بر این انتخاب مردم دهن کجی می کنید !!!
پس چرا از فردای بعد از انتخابات واپسین ایام بهار 84 تا بهار 85《آن پیشگوی مرد بارانی》بر مدیریتش در شرکت کشت و صنعت و دامپروری مغان که هم برایش ملال آور بوده و هم بازخوانی خاطرات آن دوران تلخ《آلرژی زاست》تعلل کرده !؟! با رایزنیها و چانه زنیهای فراوان !!! [[ تلاش بر ماندن و اصرار بر نرفتن ]] در استان و پایتخت کرده و می کردند؟؟؟، عزیزدل برادر--- اینک اگر تکذیب کنید، اقامه دلیل و مستند خواهد شد و اگر سکوت کرده و از کنارش عبور، لطفا" بفرمایید آیا این کمترین برادرتان《آلزایمر سیاسی》داشته و دارد یا جسارتا" .... ؟؟؟
جناب حاج محمدی گرامی--- حقیقتا" نمی دانم در متن دلنوشته حقیر کجا سخن از [[[ دولت قبل و رییس مظلوم آن ]]] بوده و آمده است؟!؟ تا شما در《آرزو بودن و نبودنم》 یا 《حسرت بازگشت دوباره معجزه هزاره سوم》 بر دل داشتن و نداشتنم را با [[ الهامات غیبی و تلقینات آسمانیتان ]] استنباط کرده و ایهام بر دل پررمز و نیازتان انداخته باشد؟!؟
شما با《پیشگوییهای》چندین و چندساله قبلی که اینک آنرا سند افتخار در تحلیل سیاسی خود دانسته و میدانید، با این《نیت خوانیهای》عارفانه ای!!! هم که عارض بر افاضاتتان گشته، [[ نکند که خود هاله نورید ]] و چون دیگران را رقیب خود دانسته و می دانید، پس حمله بر آنانرا در هر《 محفل مرتبط و مجلس غیرمرتبط》عین صواب می دانید و پاداش بر آن را نیز واجب !!! ...
اینک مومن عزیز خدا--- چه کسی گفته و یا نگفته که چی و کی خواهد آمد؟ و یا نخواهد آمد؟ در عجبم شما و دوستان همپیمانتان، چرا اینچنین دل نگران و دلواپسید؟!؟ حقیر دعاگویتان را نیز متعجب از آن کرده و میکنید که یقیین دارم اصلا" و ابدا" شما نه دلواپسید و نه دل نگران !!! پس چرا اینچنین مضطرب میشوید و پریشان؟،،، خدا میداند و بس !!! ... اما میدانید و بیشتر بدانید بفرض هر کسی که آمد یا نیامد و هر آنکس هم چه پیروز شود یا نشود،،، خیالتان راحت و آسوده، [[ هرگز رفتار هنجارشکنی در نظم، آرامش و امنیت عمومی ندیده و نخواهید دید و به بهای یک جفت دستمال، نه قیصره ای به آتش کشیده خواهد شد و نه مسجدی را ویران ]] !!!
برادر خوبم- بدانید که ورود به حواشی خارج از متن انتخابات، از هم اکنون خیلی زود است و عجولانه !!! پرداخت بر آن نیز، بویژه از سوی [[ منصب داران اجرایی و دولتی ]] که امسال، سال 《اقدام است و عمل و حرکت》، خطاییست بزرگ و جفای نابخشودنی در حق ملت !!! چون سال، سال حرکت است و گام برداشتن و تلاش مضاعف، نه سال، 《سال تنبلی است و نشستن و کرکری خواندن》!!! صبور باشید و همه چیز را در وقتش جستجو کرده تا ببینیم و ببینند بعد از سه سال [[ شعار و وعده و وعیدها ]] خوشه های باغ گلستان "خدمت و همت"، چگونه در این سال که سال چیدن و درو کردن کاشتنیهاست بهره داده؟ چگونه خودنمایی کرده؟ و نتیجه اش چسان ثمر خواهند بخشید ؟!؟
در آنجاست که سرانجام ابهام بر دل مانده، اینکه [[ کاغذ پاره بودن یا نبودن ]] قطعنامه های سران خصم و تحریمهای شیطان بزرگ که گویا سرنوشت پنهان در آنها سخت نگرانتان کرده و میکند، خودبخود معنا پیدا نموده و تفسیر خواهد شد که : (اولا") این کاغذپاره های آمیخته از ظلم و جفا و ناجوانمردانه را نخستین بار آن پیر سفر کرده جماران، با شجاعت و جوانمردی، ورق پاره اش خوانده و به زباله دان تاریخ انداخت، (ثانیا") خواهید فهمید که آرمان یک ملت و یک دولت، تنها نه در سیاست خارجی، آنهم نه فقط در مباحث هسته ای !!! بلکه در انگشتان اشاره مراد و مقتدای انقلابش نهفته و ایماء مسیحایی او در اقتصاد مقاومتی، شاه کلید《همه خواستنها، توانستنها و به پیش رفتنهاست》پس《نهایت برجاست در سرانجام برخاست، نه فرجام آن در سرانجام در برجام》!!!
جناب حاج اروجعلی محمدی عزیز--- حقا" خود قضاوت فرموده و بگویید که آیا این برادر حقیرت مبهم گویی و کلی نویسی و به تعبیرتان 《پاستوریزه کاری》کرده و میکنم یا این شما بودید و هستید که [[ بجای پاسخ به ابهامات، سر از تحقیرکردنها و برچسپ زنیها و دروغ بافیهای مداوم و مستمر متوسل شده و میشوید ]]؟!؟ بلی، تنها موردیکه فقط در این مصاحبه تان آمده بود و صدالبته پاسخ در آن حوزه اقتصادی را نیز با ژست سیاسی تفسیر و تبیین نموده بودید، در دو مورد ذیل خلاصه میگردد :
((اول اینکه)) گویا شرکت کشت و صنعت مغان را از ورطه نابودی و فروپاشی کامل نجات داده، نوسازی کرده اید و بازسازی !!! که در آینده نزدیک هم با سود آن [[ کل حقوق کارمندان دولت در استان اردبیل را از صندوقچه آن مجموعه عظیم اقتصادی تامین و قابل پرداخت خواهید نمود ]]،،، انصافا" [[ به این همت تحسین برانگیزتان درود فرستاده، آفرین گفته و فتبارک الله احسن الخالقین نثارت می کنیم ]] که بحق 《خبری مسرتبخش》 بر مردم و مسوولان استان و منطقه بوده و هست که دیگر [[ منبعد در پرداخت حقوق، مزایا، اضافه کاری، حق ماموریت و پاداش پایان خدمت، هیچگونه نگرانی از برای امروز و فردا و فرداها و ایام شب عید نداشته و نخواهیم داشت ]] !!!
... ((مورد دیگر)) آنکه از پرونده هایی رمزگشایی کرده و میکنید که گویا عده ای !؟! میخواستند [[ به ثمن بخس، درست مثل "اسب به قیمت نعلش" به نورچشمیها بفروشند و چون شما نگذاشته اید، پس کسانیکه "ریگی به کفش" داشته و دارند، از این تصمیمتان ناراحتند و دلواپس !!! ]] ، جناب محمدی عزیز- خواهشا"و حتما" شما ملاحظه احدی را نداشته و اگر ادعایتان از برای "بازارگرمی" نبوده و دنبال "سوژه جدید سیاسی" نیستید، [[ هرگز به این ناراحتیها و دلواپسیها وقعی ننهاده و بی ملاحظه برملایشان فرمایید ]] چرا که باید《دندان لق شده و فاسد را کشید و کنارش گذاشت》!!! خدا را نیز شاکر بر این نعمتش بوده و هستیم که تاکنون《 نه مدیرعامل آنجا شده ایم، نه عضو هییت مدیره آن بوده ایم و نه لشگرکشی بدانجا کرده، یا سفارشی در این لشگرکشیها داشته و داریم، و نه در طول مسوولیت نگاه طمع ورزانه در تبدیل آن به باشگاه سیاسی و پاتوق سیاسیون کرده و می کنیم》، حال و اینک [[ این گوی و این میدان که رسوا شود هر آنکس که در او غش باشد ]] ...
جناب محمدی عزیز--- بالاخره رسیدیم به《شاه بیت افاضاتتان در خصوص 920 میلیارد دلار درآمدی دولت قبل》که چکار گشته و کجاها هزینه شده تا با احضاریه عالیجناب در محضر دادگاه آماده برای پاسخگویی باشند!!! [[ الحمدالله و له الحمد و الشکر ]] 《سیاستمدار که بودید، اقتصاددان هم که هستید، مدیر نخبه و خبره در دنیای صنعت و کشاورزی و دامپروری هم که سالهاست تشریف دارید، در عالم تحلیل، تادیب، تدریس و فن خطابه هم که ید طولانی داشته و دارید، فقط مانده بود حقوق و اصول قضاء که اخیرا بحمدالله مشرف بر آن هم گشته اید》، حال هر کسی را که بمذاقتان خوش نمیآید، [[ به نیابت از مقام قضاوت و قاضی ]] حکم به احضار و محکومیتش را صادر می فرمایید، که البته هیچ حرجی بر آن نبوده و نیست !!!
لیکن پیشنهاد میگردد که جنابعالی اگر [[ به ابهامات بی پاسخ در پیشگاه افکار عمومی که همیشه سنگشان را بر سینه میزنید، "نه" اتهامات در محضر دادگاه !!! که در حوزه اظهار نظر کمترینی همچون این بنده ناچیز، نه میگنجد و نه قصد ورود بر آن داشته و میتوانم داشته باشم ]]،،، بنظر میرسد که در آنصورت کفایت موضوع خواهد نمود ... اما ابتدا قبل از اشاره کوتاه به تیتر درشت جنابعالی《خواهشا" رقم دقیق و عدد واقعی》آنرا بیان فرموده، تا بعدا" وارد مباحثه گردیم، چون در جایی شما و دوستان همفکرتان رقم 750 میلیارد دلاری، در مقام دیگر رقم 850 میلیارد دلاری و اخیرا"نیز آنجناب 920 میلیارد دلاری را مطرح فرموده و کنکاشی جدی بر آن داشته و دارید که 《اساس همه این نقل و قولهای وارونه، کذب است و دروغ بی پایه》!!! ...
... اینک باستحضار عالی میرساند : به استناد گزارش مالی در سایت رسمی بانک مرکزی جمهوری اسلامی، کل درآمد کشور بفاصله سالهای 1384 الی 1391- رقم 614 میلیارد دلار بوده که با اعداد و ارقام ادعایی شما، فاصله اندک و عادی در کار نبوده و نیست !!! حال آیا این رقم 614 میلیارد دلار ناشی از درآمد حاصله از فروش نفت، صرفا" بودجه دولت بوده یا اینکه 14/5 آن به حکم قانون، میبایست خرج در سرمایه گذاری و واریز در حساب شرکت ملی نفت ایران گردد که بتحقیق از بابت این14/5، باید رقم 90 میلیارد دلار هم از آن عدد 614 میلیارد دلار کسر و الباقی میماند : 524 میلیارد دلار، 《عزیز اقتصاددان مکرم》،،، حال یک سوال دیگر- آیا همین عدد 524 میلیارد دلار، همگی واریز و هزینه در بودجه عمومی کشور میگردد؟ [[ میدانم که خود بخوبی میدانید، اما بفرض و جسارتا" اگر هم نمی دانید، بدانید که جواب سوال بالا، "منفی" است ]]،،، مضاف بر آنچه اشاره گردید، در سه سال89-90-91 عددی معادل 50 میلیارد دلار هم از مجموع حساب و کتاب فوق الاشاره، در صندوق توسعه ملی نشسته و واریز گردیده است، یعنی اگر همین رقم را از 524 میلیارد دلار کم کنیم، الباقی و 《رقم واقعی آن 475 میلیارد دلار خواهد بود "نه" 920 میلیارد دلاری که از اساس کذب است و دروغ》صدالبته همگان نیک میدانند که نقش دولت در خرج درآمدهای کشور نیز، مشخص و در تصمیم گیری مشترک با مجلس شورای اسلامی و دیوان محاسبات کل کشور تعریف و در قالب برنامه توسعه و بودجه سنواتی، مورد هزینه کرد قرار می گیرد ...
حال شاید باز هم هوس طرح سوال و سودای در ایجاد شبهه و ابهام فرموده و بگویید که : این عدد و رقمها و با این حساب و کتابی که اشاره بر آن گردید، در کجاها هزینه شده است؟!؟... نگارنده و گردآورنده این جوابیه که معرف حضورتان بوده و هست، بلحاظ حوصله جنابعالی و خوانندگان محترم که شرمنده این تصدیع در وقت شریفشان بوده ام، فقط به دو مورد مختصرا" اشاره و عارضم بر آنکه : علاوه بر پرداختهای 200 میلیارد دلاری از قبل هزینه های جاری دولت، افزون بر 170 میلیارد دلار نیز صرفا" در امور عمرانی هزینه گشته، که بحمدالله با گذشت "سه سال از عمر مبارک دولت تدبیر و امید"《چه بسا همه پروژه های عمرانی و طرحهای افتتاح شده》در مناسبتهای متعدد و مختلف، آنهم اگر از لیست 《مزخرفات》نبوده و نباشد و قابل به افتتاح و بهره برداری بدانند !!! از آن همان خدمتگزاران "دولت مظلومی" که هر یومشان را "با فحش، ناسزا و تهمت زنیهای روزمره جنابعالی و دوستانتان" آغاز و امروز هم آنجناب 《در مقام قضاء، از آنان حساب کشی میفرمایید》!!! لیکن عکس یادگاری و فتوشاب قیچی بدست را، یاران همفکر و همسویتان، بذل عنایت در تقبل زحمات طاقت فرسای آن کرده و میکنند !!! ...
در پایان این عرایض ناقابل، از اینکه با طرح این مصاحبه ابهام آمیز از سوی آن عزیز ارجمند، موجب بهانه مبارکی گردید تا به "روشنگری در تنویر افکار عمومی" پرداخته،《بعد از سه سال سکوت مظلومانه، مسوولانه و عزتمندانه》قلم بر دست گرفته و بگوییم از آنجاهاییکه تابحال یا نگفته بودیم و یا با سکوتمان، همراهی مشفقانه، خیرخواهانه و آینده نگرانه در اذهان تیزبین مردمی داشته و میداریم، هرچند که میدانم اینچنین 《بمیدان آمدنها، گفتنها و برخاستن ها عاری از هزینه های جانبی آن نبوده و نخواهد بود》معذلک "رفیق شفیقی" هم که چه بسا از سر دلسوزی بر حقیر گذر کرد و سری تکان داد و گفت : مثلی هست که مناقشه در بیانش هم نبوده و ندارد، اینکه:《فلانی از این بگذر و از آن بگذار، چراکه بازی با دم مار، خطرناک است و نیشش زهرآلود》 ... !؟! ...
ایام بکام و برادرتان یوسف اکبری 95/03/16