بعد از مقاله شاه ماهی و شکست احزاب تبریز، به قلم دوست توانمندم آقای قنبری ، به نظرم رسید همین خط بحران سیاسی تبریز را در سطح دانشگاه ها پی گیرم.
متاسفانه دانشگاه ها با رکود سیاسی (توام با رکود علمی) مضاعفی مواجه هستند. بعد از سیاست های غلط دولت قبل که به تعطیلی بسیاری از دفاتر انجمن های اسلامی و مهمتر از آن تشکیل دفتر تحکیم ساختگی منجر گردید تا کنون وضعیت سیاسی دانشگاهها بخصوص در حوزه تشکل های دانشجویی احیا نشده است.
از آنجائیکه تشکلهای دنشجوئی در کانون توجهات نظام قرار دارد و مستظهر به عقبه تاریخی بسیار با اهمیتی است بنابراین می تواند دماسنج وضعیت سیاسی دانشگاهها نیز باشد.
سال 83در آستانه انتخابات ریاست جمهوری ، همین دانشگاه تبریز و علوم پزشکی و آزاد وحتی پیام نور که آن موقع ها هنوز به این شکل پرجمعیت نبود کانون نشست های سیاسی متعددی بودند که کاندیداها و یا هواردان آنها به نیابت از آنها سلسله مناظرات و میتینگ های انتخاباتی برگزار می نمودند.
البته بایستی توجه نمود جنبش دانشجوئی منهای نقد قدرت مساوی است با استحاله. وبه نظر نگارنده این استحاله با هزینه زایی برای تشکل های اصیل دانشجوئی و متعاقب آن، پیوند قدرت شکل یافته بین برخی از نهادها و دولت ، وضعیت این قشر مهم را بدین شکل درآورده است که امروز در آستانه انتخابات چندان رونقی نتوانسته در محیط دانشگاهی ایجاد کند.
شاید بتوان دو دلیل عمده را برای این وضعیت ذکر نمود.
اولین دلیل آن هزینه های زیادی که فعالین دانشجوئی تشکل های اصیل پرداخته اند .
دلیل دوم آن نیز عدم موفقیت مسئولین در بسترسازی برای تحقق جنبش اصیل در دنشگاه هاست.
شاهد این مدعا تلاش های مستمر مسئولین ارشد استانی برای استفاده از ظرفیت های دانشجوئی این تشکل ها در مواعد خاص مانند انتخابات است. به شکلی حتی در مساله رد صلاحیت ها نیز نتوانستد آنچنان که انتظار بود تریبونی برای عدالت طلبی فراهم نمایند.
به هر روی وضعیت فعلی جنبش ها به مانند وضعیت احزاب تبریز، شرایطی را رقم می زند که می توان براحتی صدای شکست توسعه سیاسی را از آن شنید. و این زیبنده تبریز نیست. هرچند با مسئولین فعلی که مشی محافظه کاری را مسیح وار می ستایند ، جایی بهتر از این برای تبریز اولین ها متصور نیست.
محسن رضازاده