تابناک ایلام، امین دانیالی :: درتاریخ کشورمان و به طبع در شهرستان دور افتاده آبدانان ، همیشه روحانیت به عنوان مبارز حامی مردم در برابر ظلم و ستم حاکمان مستبد، حضور داشته و نقشی اثر گذار گذاشته اند.
ایستادگی در برابر قرارداد تنباکو و فتوای میرزای شیرازی درمقابل این قرارداد ننگین در زمان ناصر الدین شاه قاجار، انقلاب مشروطه، قیام میرزا کوچک خان جنگلی و نهضت شیخ محمد خیابانی نمونههای بارزی از حضور روحانیت در مبارزه با مستکبران و بیگانگان است.
علما و روحانیون همیشه از طریق منابر و سخنرانی هایشان در مساجد، حسینیهها و دیگر مراسمهای مذهبی و ملی در جهت آگاه سازی و بیداری ملت تلاش و همت کرده اند و روحانیت همیشه در دفاع و جهاد در عرصههای خدمت رسانی پیشگام و پیشقدم بوده اند.
روحانیت در تمام دوره ها مرکز ثقل اتحاد مردم برای فعالیتهای اجتماعی ، سیاسی ، فرهنگی ومذهبی در آگاه سازی مردم نقش داشته اند .روحانیت آبدانان به خاطر دوری ازمرکز استان وکشور نقش پررنگ تری درمسائل دینی ،مذهبی مردم داشته وبه طبع موارد سیاسی کشور وتحولات ازطریق روحانیت به مردم منتقل می شد.
اینک با یکی از این روحانیون که نقش بسزایی در شکل گیری انقلاب در آبدانان داشته است به گفت و گو می نشینیم:
اینجانب سید حبیبالله موسوی مقدم، در سال ۱۳۵۵ به همراه حضرات آقایان حاج الله نور کریمی تبار نماینده محترم ولی فقیه دراستان وامام جمعه شریف ایلام و حجج اسلام محمدتقی غضنفری، احمد حاتمیان، مهدی اکبرنژاد ، شهید محمدرضا قربانی و شهیدسید اسحاق رسائی، در مدرسه علمیه باقریه که زیر نظرمرحوم آیه الله حیدری ایلامی بود مشغول به تحصیل شدیم ، حقیر به همراه حاج آقا کریمی تبار و حاج آقا محمدتقی غضنفری، حدود سه الی چهار ماه زودتر از دیگر دوستان وارد حوزه شدیم و ازمحضر شهید والامقام حجت الاسلام حاج احمد کافی از وعاظ و مبارزین دوران انقلاب اسلامی که در ایلام دوران تبعید خودرا سپری میکرد ، بهرهمند شدیم.
با بیداری مردم ایران در سال ۱۳۵۶، مبارزات علیه رژیم ستمشاهی شدت گرفت و هر روز شهری از شهرهای ایران، پس از قم و تبریز، به راهپیمایی و تظاهرات علیه رژیم پهلوی میپرداخت.
درپی دعوت مرحوم آیتالله حیدری به دهلران و حادثهی تصادف مشکوکی که منجر به شهادت سید اسحاق رسائی شد، مردم ایلام پس از تشییع پیکر ایشان، دست به راهپیمایی و تظاهرات زدند. بنده نیز به همراه دوستان در این تظاهراتها شرکت داشتم.
در یکی از این راهپیماییها، توسط یکی از مأموران شهربانی به نام مجتبی (معروف به مجتبی پاسبان) به همراه شهید محمدرضا قربانی به شهربانی رفتیم و پس از چند سئوال وجواب آزاد شدیم.
این اتفاق باعث شد که تصاویر حضرت امام واعلامیه های ایشان ونوارها ی انقلابی جهت بیداری مردم به شهرستان آبدانان ببرم. در آنجا به همراه دوست عزیز وهم فکرم جناب آقای حسین نیکجو شبها علیه رژیم شاهنشاهی شعارنویسی میکردیم و تصاویر امام را بر روی دیوارها ی شهر نقاشی میکردیم.
در یکی از سفرها، من و شیخ محمدتقی غضنفری بایکدستگاه مینیبوس از مسیر اسلامآباد – پلدختر به آبدانان میرفتیم. که گزارش داده بودند که دو نفر با این مشخصات برای خرابکاری آمدهاند آنها را دستگیر کنید ، نرسیده به پلدختر در دوراهی کوهدشت به پلدختر جلو جاده سربازان به همراه فرمانده پاسگاه جلو مینیبوس آمد ما دو نفر را از ماشین پیاده کردند من به اقا امام زمان (ع )عرضه داشتم یا صاحبالزمان بدجوری گیر افتادیم کمکمان کن .
سربازان ما را محاصره کردند و رئیس پاسگاه که فردی انقلابی بود، ساکم را باز کرد. یکی یکی نوارها را داخل ضبط صوت گذاشت اول وآخر آنهارا گوش کرد و گفت: "این نوارها که چیزی ندارند!" بعد از بررسی همه نوارها.به سربازان گفت گزارش اشتباهی دادند اینهاچیزی به همراه ندارند صورتجلسه کنید آنها را آزاد کنید."در ساک من عکسهائی از امام وجود داشت که رئیس پاسگاه آن را دید، ولی بلافاصله لباسهایم را روی عکسها انداخت و گفت: "من برایتان ماشین میگیرم. تا کسی متوجه نشده سریع بروید." ما هم به آبدانان رفتیم یکی از اعلامیهها را به مرحوم حاج شیخ علی غضنفری که مغازهاش درنقش چهارراه روبروی نانوایی غضبان هاشمی بود دادم. غروب همان روز، مردم جلوی مغازه او جمع شدند و ایشان اعلامیه را به برادر عزیزم جناب آقای عیسی باقری داد تا برای مردم بخواند. آقای باقری با یک سبک خاصی آنرا باصدای بلند قرائت کرد.
همان شب، ساعت ۹، رئیس ساواک نیروی هوایی، شخصی بنام آقای میر عابدالدینی ، به جلو درب منزل ما آمد. ابتدا با آرامی و سپس با تندی به پدرم گفت: "این اعلامیه که امروز پسرتان، سید حبیب، آورده و جلوی مغازه غضنفری خوانده ، به من بدهید." من و پدرم انکار کردیم هرچه اصرار نمود من حرف خودرا تکرار کردم بعداز چنددقیقه رفتند و آن شب بخیر گذشت./م
#جشنواره_پرچمدان_انقلاب_اسلامی_استان_ایلام