تحلیلی بر نمایش طنز سوغات آباد

کد خبر: ۱۰۹۱۸
تاریخ انتشار: ۱۵ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۴:۵۳ 06 March 2015

تحلیلی بر نمایش طنز سوغات آباد

لطف اله شیرین زبان (داستان نویس و طنزنویس)

عشق مي ورزم و اميد كه اين فن شريف

چون هنرهاي دگر موجب حرمان نشود

يكي از مهم ترين مسايلي كه سبب ماندگاري يك اثر هنري مي شود، وجود نمك طنز و شوخی در آن اثر است. اثر هنري اگر فاقد حلاوت طنز باشد، اثري مي شود كاملاً خشك كه هرچقدر هم قدرتمند و ادبي تر باشد، در ذهن و خاطره مردم ماندگاري كمتري خواهد داشت.

نگاهي به فاخرترين آثار ادبي نشانگر رگه هاي قدرتمند طنز در آن اثر است. اشعار استاد غزل لسان الغيب حافظ شيرازي اگر بر دل مي نشيند به خاطر طراوت و تازگي و ابیات رندانه آن است كه تلخ ترين واقعيت هاي جامعه را در قالب دلنشين طنز بيان مي كند.

در ميخانه ببستند خدايا مپسند

كه در خانه تزوير و ريا بگشايند

حافظ خراباتي كه حافظ كل قران است و آن را با چهارده روايت مي خواند، چنان از خشكه مقدسي قوم خود به تنگ مي آيد كه فريادش بعد از هفت قرن هنوز در گوش افلاك طنين انداز است:

پرسشي دارم زدانشمند مجلس بازپرس

توبه فرمايان چرا خود توبه كمتر مي كنند

دردي كه حافظ را تا مغز استخوان مي سوزاند درد تمام انديشمندان و متفكران جامعه ايي است كه عقب ماندگي و رياكاري جامعه خود را مي بينند ولي كاري از دست شان برنمي آيد. درد حافظ همان درد مولاناست و درد مولانا همان درد خيام است. عبيد، دهخدا و تمام انديشمندان از يك درد مشترك مي نالند؛ عقب ماندگي جامعه و جهل مردم از علل عقب ماندگي خود.

بي شك "امين رسولي" از مقوله همين هنرمندان و بزرگواران است كه درد جامعه خود را مي بيند و در نمايش هاي خود كه به نام ايستگاه سوغات آباد معروف است در معرض عموم مي گذارد.

نمايش ايشان جامعه ایی را نشان مي دهد که در حال گذر از سنت به مدرنیته است و مشکلات پیش روی آن جامعه. در جامعه ايي كه ما زندگي مي كنيم و به نام جهان سوم معروف است يكي از معضلات اساسي آن رانت است. عده ايي كه به رانت هاي اطلاعاتي و سياسي دسترسی دارند با زد و بندهاي پشت پرده اقدام به چپاول بيت المال مي نمايند، از خوان يغما سفره خود را رنگين تر مي كنند.

نمايش سوغات آباد از سه قسمت اصلي اساسي تشكيل شده است؛ در قسمت اول مرد جواني است به اسم بيژن كه فوق ليسانس ارشد تئاتر را دارد ولي چون در شهر خود هنر را كسي به پشيزي نمي خرد، از ديار خود كوچ مي كند و از قضاي روزگار گذرش به ايستگاه سوغات آباد مي افتد و بعد از كنكاش زياد مجبور مي شود نقش خروسی را ايفا كند كه به خاطر زايمان خانمش، بانو مرغ، به مرخصي زايمان رفته است.

قسمت دوم نمايش ميزگردي است که براي نشان دادن خانواده موفق تشكيل شده است.اين قسمت از نمایش هم خانواده سنتي و هم خانواده مدرن را به چالش مي كشد؛ در خانواده مدرن زن كار و زندگي خود را ول كرده و مي كوشد با انداختن مرد به زندان، حق و حقوق خود را به دست بياورد و در خانواده سنتي زن با سوظن مداوم، فقط مرد خود را تعقيب مي كند كه زن ديگري او را از دستش نقاپد.

و قسمت سوم نمايش اصلي ترين اپيزود و در واقع جان مايه نمايش است كه چهار نفر به مناظره با همديگر مي پردازند و در مورد رانت و رانت خواران به بحث مي پردازند. دو نفر از اين چهار نفر كاراكتر اصلي مناظره هستند؛ كلبه دهنز كه از طرف اقوام خودش متهم به رانت خواري است و استاد پاپور. استاد پاپور برادرزن كلبه دهنز را متهم به رانت خواري مي كند و كلبه دهنز با شانتاز او را از مناظره بيرون مي كند و استاد پاپور با زدوبند بیژن را رئيس ايستگاه سوغات آباد مي كند و همه افراد سوغات آباد كه افراد متلون و پشت هم اندازی هستند اقدام به بوسيدن دست آقا بيژن مي كنند و او را در سمت خود به رسميت مي شناسند و تنها كسي كه حامي سورخاي، مجري سابق سوغات آباد، مي ماند ديوانه بي آزاري است كه دست آقا بیژن را نمي بوسد و پيش سورخاي مي ماند و بيژن در آخر سورخاي را به عنوان خروس سوغات آباد منصوب مي كند.

بي شك اين چند سطر ناقص، وافي به مقصود نيست و نمايش بيشتر از اينها حرف براي گفتن دارد. نمايش پر است از لطايف سياسي و اجتماعي كه امين رسولي با مهارت تمام آنها را لابلاي نمايشش گنجانده است و خواننده حدود دو ساعت ونيم نمايش مي بيند بدون اينكه حتي ثانيه ايي احساس كسالت كند و اين هنر استاد طنز است كه مي تواند با خنداندن بيننده را ميخكوب نمايد.

در لابلاي نمايش، امين رسولي با مهارت تمام به موضوع اختلاس مي پردازد و هجويه وار از پوپولیسم سیاستمداراني مي گويد که به جای افشای دزدی های کلان، فقط از دزدی چند پراید پرده برمی دارند. آقای رسولي با نشان دادن چهره واقعی کلبه دهنز و استاد پاپور (شخصیت های نمایش) که هردو فقط دو روی یک سکه هستند و هیچ فرقی با همدیگر ندارند و در هنگام عوام فریبی هر دو دوش به دوش هم هستند، به صورت طنز بسيار گزنده به جناح هاي سياسي و اختلافات آبكي آنها مي پردازد.

گذر از سنت به مدرنیته به مانند به دنيا آمدن مجدد جامعه در ميان خون و عفونت است، در ميان زشتي و پلشتي؛ درآخرمحصولي كه به دست مي آيد موجود فرخنده اي است؛ جامعه ايي نو و كاملاً دگرگون شده و با ارزش هاي متعالي و انساني، ولي بي شك در ابتدا آنچه     مي بينيم زشتي و ناهنجاري ايي است كه نتيجه طبيعي اين دگرگوني و تحول اساسي است كه در جامعه رخ مي دهد. در اين نوع جامعه ارزش هاي كهنه فرو ريخته اند و ديگر ارزش محسوب نمي شوند و ارزش هاي جديد هنوز حاكم نشده اند. بنابراين هیچ چیزی سرجای خودش نیستند.

نمایش پراست از پارادوکس هایی که بیننده با تیزبینی آنها را می بیند و بر حال مردمی که به راحتی دروغ می گویند و اصلاً هویت مشخصی ندارند و همه ارزش های گذشته خود را فراموش کرده اند و متاسفانه به ارزش هاي جديد هم نرسيده اند، دل مي سوزاند.

ایستگاه سوغات آباد نمایشگر تمام جوامع جهان سوم است که از دکور آن گرفته تا موسیقی و تکیه کلام مردمانش پر است از تناقض بین مدرنیته ايي كه نيامده و سنتي كه نرفته است. نشان دادن معضلات و گرفتاری ها و پلشتی های جامعه در ابعاد فردی و اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی از قبیل بحران هویت که دغدغه اصلی نویسنده نمایش است؛ اين پارادوكس از دکور شروع مي شود تا به موسيقي و تكيه كلام آدم ها تسري مي يابد.

ایستگاه رادیویی سوغات آباد که شاید به شکل نمادین جامعه ما باشد یا استان اردبیل و یا شاید هم جهان سوم؛ در دیوارها و صحنه وسایل و ابزار متناقضی می بینیم که در کنارهم چیده شده اند اعم از سنتی و مدرن؛ دكور اعم از دیش ماهواره، گیتار، تندیس سرباز هخامنشی ، گلیم، آویز اسپند روستایی، پنجره ای با معماری اسلامی و ...

و لباسهای جور واجور همچون لباس عاشیقهای آذربایجان، لباس روستایی، کت و شلوار مدرن، تی شرت و شلوار جین، لباس عشایر، لباس دیوانی دوره قاجار، لباس سنتی صفویه و ...

نمایش همچنین توام با پخش و اجرای موسیقی های متفاوت است. از موسیقی مغولی ترکی در تیتراژ، موسیقی کلاسیک، موسیقی پاپ فارسی، موسیقی عاشیقلار در فواصل برنامه، موسیقی رپ و موسیقی فیلم پدر خوانده درپایان؛

در دیالوگهانیز در کنار استفاده گسترده از امثال و حکم قدیمی ترکی و تکیه کلامهای روستایی، از عبارات و اصطلاحات مدرن استفاده می شود کلماتی مثل لایک، اینترنت، فیس بوک، کامنت، پنل، ورک شاپ و ...همه اینها در کنار هم آگاهانه به مخاطب در خصوص بلبشو و آشفتگی فرهنگی و هویتی کاراکترها و شخصیتهای نمایش تاکید می کند.

در جای جای نمایش تاکید می شود که سوغات آبادیها به حرفی که می زنند عامل نیستند. درباره چیزهایی حرف میزنند که نمی دانند؛ به تخصص و شایستگی های انسانی ارزش قایل نیستند. تنها چیزی که از ارزشهای اخلاقی معتقدند احترام به میهمان و در واقع غریبه پرستی است. به راحتی دروغ می گویند غیبت می کنند .خشن هستند زیرپای هم را می کشند.

تنها کسی که آدم آزاد اندیش و سالمی است و در آخرهم اسیر دست سوغات آبادیها می شود آقا بیژن است که اهالی آنجا بلایی سرش می آورند که همه غرورش را کنار می گذارد و چاره ای جز تسلیم نمی بیند. او رفته رفته رموز پیشرفت در آنجا را در می یابد و تحت تاثیر محیط؛ در نهایت تبدیل به یکی از آنان می شود و مانند خودشان شروع می کند به تهیه گزارش و شبنامه علیه این و آن و در نهایت با سعایت علیه مش سورخای حکم ریاست ایستگاه سوغات اباد را از رییس محله یعنی کاتدا یوسوب دریافت می کند.

بي شك زيبايي و نوآوري نمايش سوغات آباد بيشتر اين است كه در اين چند خط بتوان نشان داد، نمايش با تكيه به مثل ها و فولكلور مردم آذربايجان كه داراي ريشه بسيار ديرينه است چنان بر شيريني و حلاوت نمايش مي افزايد كه انگار نويسنده بر تارهاي روحي بيننده چنگ مي زند و از زبان آنها سخن مي گويد.

متاسفانه عادت بدي كه در شهر هاي به صورت جدي هنر ما را تهديد مي كند، ورود لغات بي رويه از دو كشور آذربايجان شمالي و تركيه است آنهم براي لغاتي كه ما خودمان لغات بسيار جاافتاده تر و بهتري داريم. اين هجوم بي رويه لغات چنان زياد شده است كه گاهي براي فهم يك شعر تركي بايد چندين لغت نامه را نگاه كرد. خوشبختانه دامن اثر امين رسولي از اين فضل فروشي پوچ و بي معني كاملاً مبرا است و ايشان نمايش خود را با تكيه بر فرهنگ شهر و استان خودش نوشته است لاجرم چون سخن از دل برآمده بر دل هم مي نشيند.

نقش آفريني بسيار هنرمندانه هنرپيشگان به ویژه خود امين رسولي كه در دو نقش به خوبي از ايفاي هر دو برمي آيد و موسيقي بسيار به جا و خوب و دكور و نورپردازي بسيار عالي از ديگر مزايايي ممتاز نمايش است.

استفاده از نماد و سمبل از ديگر صفات خوب نمايش است. خروس كه در ابتداي نمايش بانگ برمي آورد و مردم خود را به بيداري تشويق مي كند و خبر از آمدن صبح صادقي مي دهد. در موقع بانگ خروس اصلاً نشانه ايي از اين صبح به چشم فرد ظاهر بين نمي خورد و نماد ديوانه كه ضرب المثل حرف راست را بايد از ديوانه شنيد را تداعي مي كند و او تنها كسي است كه در آخر فريب استاد پاپور و كلبه دهنز را نمي خورد و با مشدي سورخاي مي ماند.

بدون تردید اين نمايش يك نمايش ساده نيست و قبلا با اجرا در تالار میلاد پایتخت در سطح كشوري مطرح شده است. به اميد ديدن نمايشهاي بيشتر از امين رسولي عزيز هستيم و استاد نشان داده هر روز بهتر از ديروز نقش جديدي مي آفريند و نقش نو و نمايش بهتري را از آستين خود بيرون مي آورد كه همه حيران و انگشت به دهان اين هنرمند مي مانند از اينهمه گنجينه لغات تازه و بكري كه در هيچ نمايش ديگري نمي بينند.

منبع: تابناک
اشتراک گذاری
نظر شما
Chaptcha
حروفي را كه در تصوير مي‌بينيد عينا در فيلد مقابلش وارد كنيد
آخرین اخبار