به نام خدا
روزی روزگاری
خاطرات غلامعباس حسن پور
قسمت نهم
سال تحصیلی ۱۳۵۵ پایه دوم راهنمایی را در مدرسه روستای جلال آباد فراهان ثبت نام نمودم .
آن سال مدیر مدرسه جناب آقای ابوالفضل قلیخانی بود .
سپاه دانش عراقیه نیز جناب آقای مسعود روانان اهل کازرون فارس که جوانی نجیب مردمی و خوش معاشرت بود و با همه مردم روستای عراقیه رفاقتی صمیمانه داشت و در تعلیم و تربیت دانش آموزان تلاش زیادی می نمود .
دانش آموزان اول و دوم راهنمایی و بعضی از دانش آموزان ابتدایی هم در جلال آباد مشغول به تحصیل شدند .
رئیس دبستان ابتدایی آقای ذوالفقاری و معلم های ابتدایی آقایان کپری ، منصوری سنجانی و محبی بودند . معلم های پایه اول و دوم راهنمایی هم آقایان ضیاء منصوری اهل یزد ، جعفر زاده اهل تهران ، محمد طاهر احمدی اهل روستای مشهد الکوبه ی اراک ، ابراهیم فرمهینی اهل فرمهین فراهان .
آقایان کلانتری ،عسگری ،شاهوردی و بوالحسنی هم اهل تفرش بودند .
آقای عسگری معلم زبان و ریاضی آقای جعفر زاده فارسی و دینی آقای شاهوردی تاریخ و جغرافی و آقای احمدی ریاضی اول راهنمایی.
آقای کلانتری علوم تجربی آقای مرتضوی هم معلم ورزش بودند و ایشان به کمک آقای قلیخانی تیم فوتبال مدرسه جلال آباد را پایه ریزی و تشکیل دادند .
مستخدم زحمت کش مدرسه های ابتدایی و راهنمایی آقای صفر جلالی فرزند پردل خان بود
آقایان حسین گازرانی کاپیتان تیم ، اکبر گازرانی و حیدر علی آبادی خط حمله ولی الله جلالی ، علیجان جلالی و مجتبی اشقلی دفاع و مجتبی جلالی دروازه بان و بنده عباس حسن پور نیز دروازه بان رزرو بودم .
آقای قلیخانی با مدیریت جدی خود سعی وافری در ارتقا سطح تحصیلی دانش آموزان و پیگیری و افتتاح پایه سوم راهنمایی داشتند .
مدرسه راهنمایی جلال آباد را دانش آموزان روستاهای جلال آباد ،عراقیه ، اسفین ، گازران ، حسین آباد، شتریه، کمرک ، خلت آباد و علی آبادی تشکیل
می دادند .
دانش آموزان عراقیه ای سطح تحصیلی متوسطی داشتند .
شاگردان ممتاز پایه اول و دوم راهنمایی آقایان مسعود اسفینی ، شاپور و مهران خسروانی ، کرم علی گازرانی ، علی نعمتی اهل شتریه که ایشان در زمان دفاع مقدس شهید شدند روحش شاد ، حیدر علی آبادی، خانم شکوه جلالی، علی کمرکی ، حسین گازرانی . فرخنده ذوالفقاری ، داود خمجانی و قنبر علی چلبی بودند .
دانش آموزان عراقیه ای آقایان غلامحسین گازرانی ، صفر عراقیه ، غلامرضا عراقیه ، اینجانب غلامعباس حسن پور . حسین عراقیه ، نصرالله محجوبی که ایشان در نا آرامی های کردستان و در سال ۱۳۶۰ شهید شدند روحش شاد ، اسد الله محجوبی ، محمود عراقیه فرزند عمو محمد ، مجتبی مش غلامعباس بودند که همگی درس متوسطی داشتند و بنده هم شاگرد دهم کلاس سی نفره از ردیف آخر بودم !.
اکثر دانش آموزان با دوچرخه و ۲۰ درصد هم با موتور سیکلت و تعداد کمی هم پیاده هر روز مسیر مدرسه جلال آباد تا عراقیه و بالعکس را می پیمودند .
مرتضی و مجتبی عمو مشهدی حسین هم خودرویی چند گانه سوز داشتند و دو ترکه سوار بر آن شده و تا جلال آباد می تاختند و خودرو خود را در منزل محمد خمجانی شوهر خاله ی خود
طاهره خانم که اکنون متوفی هستند پارک می نمودند .
من از اینکه موتور سیکلت نداشتم و پدرم علیرغم قول خرید . به قول خوش عمل نکرده بود . کسل و سرخورده بودم .
و به خاطر همین هم در آن سال از نظر تحصیلی افت و دروس املای انگلیسی، دستور زبان انگلیسی و ریاضی را تجدید و در شهریور با قانون تک ماده که تازه آمده بود قبول شدم .
خاطره ادامه دارد