
به گزارش خبرنگار تابناک در استان همدان، نسیمِ خنک پاییزی بر چهرهی الوند میوزد، اما در هوای شهر، سرمایی دیگر حس میشود؛ سرمایی از جنسِ زمان. همدان، این دیار فرهنگ و هزار قصه، به آرامی در غبار سالخوردگی فرو میرود؛ شهری که روزگاری صدای خندهی جوانی در کوچههایش میپیچید، امروز گویی آهِ پیری بر سنگفرشهایش نشسته است.
این روزها، ساعتِ زیستن در همدان، کمی کندتر میچرخد. نگاهها آرامتر شدهاند، قدمها محتاطتر و آغوشها تنهاتر. در محلههای قدیمی، صدای توپ کودکان کم شده، و جای آن را صدای عصا بر آسفالت گرفته است. مدرسههایی که روزگاری در آنها زندگی میجوشید، حالا در سکوتی نجیب، چشم به در ماندهاند؛ شاید کودکی تازه، معجزه کند.
کارشناسان میگویند، بحران پیری جمعیت، تنها کم شدن تعداد جوانان نیست؛ آن، خاموش شدن چراغی در خانهی امید است. در همدانی که روزی پایتخت شور و دانش بود، امروز دغدغهها رنگی دیگر گرفتهاند: بیمهی بازنشستگی، درد زانو، و تنهایی عصرگاهیِ کافهها.
اما در پسِ این غروبِ آرام، هنوز سپیدهای ممکن است. همدان، همیشه شهری بوده که از دل کهنسالی، جوانی زاده است؛ از خاک ماد، تمدن برآورد، و از غبار تاریخ، دانایی آفرید. شاید اگر امروز، سیاست و فرهنگ در هم گره بخورند و نفس تازهای در فضای اجتماعی دمیده شود، این شهر باز هم بتواند برخیزد؛ نه با جوانیِ تن، بلکه با جوانیِ روح.
پیری همدان هشدار است، نه پایان. گوشِ شهر هنوز میشنود، اگر دلسوزانش زبانِ دل مردم را بفهمند…
انتهای پیام/