به گزارش خبرنگار تابناک از کرمان، نام خلیج فارس، این روزها با بغض بر زبانها جاریست. گویی خود دریا نیز به سوگ نشسته است.
خلیج فارس این روزها غمگین است.امواجش، دل به دریا زدهاند تا شاید اندوه مردمان جنوب را بشویند، اما این بار، درد، سنگینتر از توان دریاست. کدام نیرو یارای کشیدن این حجم از مصیبت بر دوش را دارد؟
در بندر شهید رجایی، سکوتی سنگین بر انبوهی از خاکستر و دود نشسته است؛ سکوتی با بوی گریه، بوی داغ، بوی دلهای بیتاب.چشمهای مادران به افق خلیج خیره مانده، به امید بازگشت کسانی که حالا فقط خاطرهاند؛ خاطرههایی شیرین، اما دور.
و اما خلیجی که قرنها با صلابت، با مردم جنوب تپیده، امروز، زیر آسمانی سوگوار آرام گرفته است. در بندری که همیشه پذیرای کشتیها بود، امروز پرچمها نیمهافراشتهاند. کودکان، اشک در چشم دارند و مادران و پدران، خواهران و برادران با دستانی لرزان، دعا میکنند برای رفتگانشان؛ برای عزیزانی که نامشان با دریا، موج و بندر درآمیخته بود.
ای خلیج همیشه فارس، ای دل دریای ایران! در این داغ، تنها نیستی تمام ایران در عزای تو، سیاه پوشیده است؛ تمام دلها، با هر موج تو، ناله میکنند:
سلامت و با صلابت بمان ای افتخار همیشهمان...
مردم جنوب، فرزندان صبور خلیج، با دلهای خونین، به دریا چشم دوختهاند.دستها رو به آسمان است و صداها با این زمزمه ها در نسیم گم میشود: «خدایا... دریا را آرام کن... دلهای ما را آرام کن...»
ای خلیج همیشه فارس! تو تنها یک نام نیستی؛ تو شناسنامهی غرور این ملت هستی. تو قصهای کهن از ایستادگی و اشک و خونی.
و امروز، باز هم بر صفحهات، نقطههایی خونین افتاده است. اما ای دریای صبور! بدان که فرزندانت، یاد داغت را هرگز فراموش نخواهند کرد. ما با تو عهد میبندیم؛ که نامت، عزتت و زیباییات را بیش از پیش و با یاری جانهایی که با نگاه حراست و خدمت به تو تقدیم شد، با جانمان پاس بداریم.
ای اشک جاری در چشمهای وطن...
بمان!
بمان که امید فرداها، هنوز بر شانههای توست...
یادداشت: فهیمه افضلی
/س