بحث را با بررسی عوامل و ریشههای ایجاد بحران در خاورمیانه و تشکیل رژیم صهیونیستی شروع کنیم. چرا این منطقه، به ویژه در دهههای اخیر، همواره محل چالش و هجوم دولتهای غربی به سردمداری آمریکا بوده است؟
منطقه غرب آسیا که آمریکاییها و اروپاییها از آن به عنوان خاورمیانه یاد میکنند، منطقهای فوقالعاده راهبردی و دارای اهمیت ویژه است و اتفاقاً کشور ایران هم موقعیت ممتازی در این منطقه دارد؛ آیزونهاور، سی و چهارمین رئیس جمهور آمریکا با صراحت میگوید: ایران، برترین جغرافیا را در جهان دارد. تحولات منطقه خاورمیانه برمیگردد به نگاههایی که آمریکاییها و اروپاییها همواره به این منطقه داشتهاند. اهمیت این منطقه به دلایل مختلف از جمله موقعیت استراتژیک آن، به حدی است که در گذشته حتی مطرح بود اگر بخواهد جنگ جهانی سوم بین آمریکا و شوروی اتفاق بیفتد، محل آن منطقه خاورمیانه و خلیج فارس خواهد بود.
اما بحران اصلی در این منطقه از زمانی شکل گرفت که آمریکا، رژیم صهیونیستی را با اهدافی خاص ایجاد کرد؛ زیرا غرب با شناختی که از مسلمانان و دوره عظمت و شکوفایی جهان اسلام داشت به خوبی میدانست که اگر در پیش روی آنها، مانع و در درونشان اخلال ایجاد نکند، روزی مجدد میتوانند با احیای تمدن اسلامی، بار دیگر غرب را به حاشیه برانند. به همین جهت رژیم صهیونیستی در قلب جهان اسلام، با غصب سرزمین فلسطین، برای ایجاد اخلال در وحدت و نفوذ در ساختارهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی امت اسلام ایجاد شد.
با پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی، جبهه مقاومت با شکل جدیدش تشکیل شد و در طی سالهای مختلف، درگیریهایی را با رژیم صهیونیستی داشت و رژیم هم بنا را بر این گذاشته بود تا در هر مقطعی مقاومت را نابود کند. به عنوان مثال ما جنگ ۳۳ روزه رژیم صهیونیستی با حزب الله لبنان و همین طور جنگ با غزه را در چندین مقطع داشتیم؛ که مهمترین آن با انجام عملیات طوفانالاقصی در هفتم اکتبر ۲۰۲۳ بود که منطقه را وارد فصل جدیدی کرد. بلافاصله با شروع جنگ، در کنار حماس که از درون سرزمینهای اشغالی با رژیم صهیونیستی وارد جنگ شد، اضلاع دیگر مقاومت مثل حزب الله لبنان، انصارالله یمن و گروههای عراقی به کمک حماس آمدند.
سرانجام این نبرد و مقاومت با آتش بس در غزه به پایان رسید. اما طبیعتا این پایان ماجرا نیست. از این جهت که ملت فلسطین راضی به این اشغالگری نمیشود و نسل کنونی فلسطین و مبارزان فلسطینی مصمم هستند که سرزمین خودشان را آزاد بکنند بنابراین هر نوع اقدامی که صهیونیستها انجام بدهند غیر منطقی است و تا زمانیکه همان کسانی که این رژیم را ایجاد کردند عاقلانه عمل نکنند و به حقوق ملت فلسطین بیتوجه باشند این بحرانها ادامه پیدا خواهند کرد.
به گفته برخی از مقامات رژیم صهیونیستی، نتانیاهو به دلایل سیاسی در پی طولانی کردن جنگ در غزه بود. چه شرایطی سرانجام این رژیم خبیث را وادار به پذیرش آتش بس و تسلیم در برابر شرایط حماس کرد؟
رژیم صهیونیستی بنا را براین گذاشته بود که با جنگ، حماس را به کلی نابود، غزه را خالی از سکنه و اسرای خود را آزاد کند. طولانی شدن جنگ هم با این اهداف دنبال شد. اما در نهایت دیدیم که از یک سو به دلیل مقاومت وایستادگی حماس و مردم غزه و همچنین بیداری جهانی و تظاهراتی که به نفع جبهه مقاومت و به ضرر صهیونیستها در سراسر جهان روی داد و از سوی دیگر خسارات سنگینی که رژیم صهیونیستی در جنگ ۱۶ ماهه متحمل شد، در مجموع اینها دیدند اگر جنگ را از این هم طولانیتر بکنند برای آنها جز خسارت بیشتر، شکست و بیآبرویی نتیجه دیگری نخواهد داشت؛ از این رو از نهایت استیصال ناچار تن به این آتش بس دادند. مفاد این توافقنامه نیز به گونهای بود که اراده مقاومت و حماس به رژیم صهیونیستی تحمیل شد و صهیونیستها به هیچ کدام از اهداف خودشان نرسیدند، تن به شکست دادند و توافق را پذیرفتند.
به نظر حضرتعالی، عملیات طوفان الاقصی و نبرد چندین ماهه پس از آن با رژیم صهیونیستی، با وجود شهادت هزاران نفر از مردم بیگناه غزه و ویرانی فراگیر این ناحیه، چه دستاوردهایی برای جبهه مقاومت و مردم غزه در پی داشت؟
نبرد چندین ماهه با اسرائیل، برای جبهه مقاومت در حوزههای اطلاعاتی، امنیتی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی دستاوردهای بسیاری داشت؛ تا قبل از طوفان الاقصی، سرزمینهای اشغالی، جایگاه امنی برای مهاجرین به شمار میآمد و یک بهشت در روی زمین و جایی مناسب برای زندگی و سرمایهگذاری توصیف میشد. حتی صهیونیستها برنامهریزی کرده بودند که با انتقال چهار الی پنج میلیونیهودی دیگر را از گوشه و کنار جهان به سرزمینهای اشغالی، شهرکنشینیها را افزایش بدهند تا موازنه جمعیت به نفعیهودیها و صهیونیستها تغییر کند. اما امروز امنیت رژیم صهیونیستی و سرزمینهای اشغالی، به کلی از داخل آسیب دیده و مهاجرت معکوس و فرار سرمایهها شکل گرفته است. در واقع از این پس دیگر کسی حاضر نیست به این راحتی وارد این سرزمین شود و سرمایهگذاری بکند، رژیم صهیونیستی هم قادر نیست امنیتی را پیش از این در سرزمینهای اشغالی وجود داشت تأمین نماید. چون این رژیم تاکنون مبتنی بود بر سرمایههایی که وارد میشد و اقتصادی که شکل داده بود و در دنیا هم به عنوان یک رژیم اخلاقی و دمکراتیک و فلسطینیها به عنوان تروریست معرفی شده بودند. اما با بیداری جهانی که اتفاق افتاد و ملتها در سراسر جهان در حمایت از مردم مظلوم فلسطین به صحنه آمدند و دادگاه بینالمللی لاهه حکم بازداشت گالانت و نتانیاهو صادر کرد، همه اینها تغییر کرد. تا جاییکه خود سردمداران رژیم صهیونیستی مطرح میکنند که آینده برای ما بسیار سخت خواهد بود.
به تازگی یکی از رسانههای آمریکایی از طرح ترامپ برای انتقال موقت بخشی از جمعیت دو میلیون نفری ساکن در نوار غزه پس از اجرایی شدن مفاد توافق آتش بس، به منظور تکمیل بازسازی این منطقه، به یک کشور آسیایی پرده برداشته است. به نظر میرسد این اقدام به نوعی زمینهساز اخراج فلسطینیها از سرزمینهایشان است. آیا این طرح با وجود جبهه مقاومت عملی خواهد بود؟
طرح جابجایی مردم غزه بحث جدیدی نیست و از همان ابتدای بعد از عملیات طوفان الاقصی، طراحی آمریکاییها با کمک برخی از اروپاییها و کشورهای منطقه، با یک سری مشوقات، این بود که غزه خالی از سکنه شود. اما مردم غزه ۱۶ ماه زیر بمبارانها مقاومت کردند و تن به جابجایی ندادند. قطعاً در حال حاضر که این مردم پیروز شدند و مقاومتشان جواب داده هرگز حاضر نیستند از سرزمین خودشان خارج شوند. دلیلش هم این است که مردم غزه زندگی و حتی شهادت در غزه را گواراتر از این میبینند که وطن اجدادی خودشان را ترک کنند. برای همین گفتند: میمانیم یا میمیریم و یا پیروز میشویم. این انتخاب مردم غزه است و طرحهایی از این دست، قطعاً به نتیجه نخواهد رسید.
همانطور که حضرتعالی اشاره فرمودید، یکی از اهداف غرب، از تشکیل رژیم صهیونیستی، ایجاد مانع برای وحدت جهان اسلام و جلوگیری از پیشرفت تمدن اسلامی است. چرا برخی از دولتهای عربی منطقه با اینکه آمریکا و صهیونیستها با دستاندازی به کشورهای عربی در پی تجزیه آنها هستند، همچنان در برابر جنایات و زیادهخواهیهای آنها سکوت کرده و از سیاستهای غرب حمایت میکنند؟
دلیل حمایتهای برخی از دولتها عربی از رژیم صهیونیستی و آمریکا، ماهیتی است که اینها دارند. بسیاری از این کشورها پس از جنگ جهانی اول، با فروپاشی امپراتوری عثمانی شکل گرفتند و در دورهای مستعمره بودند و ساختارهای حکومتی خاندانی در این کشورها با کمک غربیها بر سر قدرت آمدند. در واقع در این کشورها حکومتهای مردمی و مستقل که بر اساس منافع ملتهای خودشان تصمیمگیری بکنند وجود ندارند و حکومتهای بعضا مستبد و دیکتاتور روی کار هستند که هر نوع حرکت آزادی بخشی را سرکوب میکنند و برای ادامه بقا و حیات سیاسی خودشان، چارهای جز تبعیت از غرب ندارند.
در چند روز اخیر، منابع امنیتی عراق از تحرکات نظامی مشکوک اشغالگران آمریکایی در نوار مرزی میان عراق و سوریه و جابجایی برخی از آنها از سوریه به خاک عراق خبر دادند. در حالیکه هیچ توضیحات رسمی در این زمینه ارائه نشده است. آیا هدف بعدی آمریکا، اشغال عراق و نفوذ به خاک این کشور است؟
آمریکاییها تلقی و برداشتشان این است که باید نفوذشان در منطقه غرب آسیا را روزافزون و رژیمهای این کشورها را با خود همسو کنند تا از طریق تسلط بر منطقه غرب آسیا، بتوانند امنیت رژیم صهیونیستی، امنیت آبراهها و تأمین انرژی جهان را، البته به زعم خودشان، از این طریق مدیریت کنند.
آمریکاییها با پیروزی انقلاب اسلامی، مهمترین کشور در منطقه یعنی ایران را از دست دادند. پس از فروپاشی شوروری نیز تلاش کردند که تغییراتی را از نظر سیاسی در منطقه ایجاد کنند اما ناموفق بودند. پس از حادثه ۱۱ سپتامبر، با لشکرشی نظامی، افغانستان و سپس عراق را اشغال کردند و با شکست مواجه شدند. در واقع پرونده آمریکاییها در موضوع سیاست خارجی در حوزه غرب آسیا، پر از شکست است و خودشان هم به این مسأله اعتراف دارند. خود ترامپ با صراحت در مراسم تحلیف دوره اول ریاست جمهوریاش، از هزینه هفت تریلیون دلاری آمریکا آن هم بدون هیچ دستاوردی سخن گفت.
امروز که آقای ترامپ برای بار دوم به قدرت رسیده و وضعیت داخلی آمریکا را در زمینه اقتصادی، زیرساختها، آموزش و پرورش، مترو، نیروگاهها، اسکلهها و... اسفبار توصیف میکند. بنابراین آمریکاییها با وجود مشکلات بسیار فراوانی که در داخل کشور خودشان دارند، اگر بخواهند اقدامات گذشته خود را تکرار کنند طبیعی است که جز افزودن به مشکلات خودشان چیز دیگری نصیبشان نمیشود.
در واقع میتوان گفت: آمریکاییها که زمانی ارتشی سر حال و قبراق داشتند، با لشکرکشی به منطقه ما، عراق و افغانستان را اشغال کردند ولی با شکستهای جدی مواجه شدند. خصوصاً با توجه بیداری ملتهای منطقه و جبهه مقاومت که امروز سد مستحکمی در برابر زیادهخواهیهای آمریکاست کاری از پیش نمیتوانند ببرند.
لازم است روی این نکته هم تأکید کنم که اساساً وضعیت عراق کاملاً با وضعیت سوریه متفاوت است و امروز ملت عراق حتی متفاوت از زمانی است که آمریکاییها عراق را اشغال کردند. البته سخنانم به این معنا نیست که آمریکاییها هیچ طرحی و نقشهای ندارند، منتها آنها نمیتوانند به آنچه میخواهند در منطقه برسند.
برخی از منابع آمریکایی به وجود بحران جدی و کاهش نیروی انسانی در ارتش آمریکا اعتراف دارند. حضرتعالی وضعیت ارتش ایالات متحده را در شرایط کنونی چگونه ارزیابی میکنید؟
همانطور که عرض کردم ارتش آمریکا، ارتشی پر از شکستهای پی در پی در منطقه، به ویژه در دو دهه اخیر است. آنها به افغانستان لشکرکشی کردند اما بعد از ۲۰ سال با حجمی از تلفات و خسارتها روبرو شدند، حتی به ناچار بسیاری از امکانات و تجهیزات خود را گذاشتند و از این منطقه فرار کردند. در عراق نیز حجمی بالا از نیرو را آورده بودند و در نهایت به یک توافق و عقبنشینی تن دادند. در سوریه هم آسیبهای جدی داشتند. بنابراین امروز ارتش آمریکا در منطقه، ارتشی نیست که بتواند هرآنچه را که میخواهد انجام بدهد و قطعاً نمیتوانند نقش ابرقدرتی را بازی کنند که تازه ظهور کرده و توانمند است. آمریکا در دوران پیری و سراشیبی افول قرار گرفته است و هر نوع اقدامی را که آمریکاییها بخواهند انجام دهند نتیجهای جز شکست برای آنها نخواهد داشت.
برخی از رسانههای غربی و ضد ایرانی، به ویژه پس از حمله اسرائیل به سوریه، با تبلیغات گسترده و ایجاد هیاهوی رسانهای درباره حمله قریب الوقوع صهیونیستها به دیگر کشورهای منطقه از جمله ایران، در پی ایجاد تشویش و نگرانی و تضعیف روحیه مردم ایران هستند. این اخبار تا چه اندازه قابل اعتماد است؟
این مطالب چیزی جر قصهگویی و یاوهسرایی نیست. ما در گذشته هم چنین مسائلی را در منطقه داشتیم؛ زمانیکه آمریکاییها به افغانستان و عراق حمله کردند، در رسانههای ضد ایرانی گفته میشد که به زودی ایران هم مثل افغانستان میشود. همان موقع هم مطرح بود که ایران نه افغانستان است و نه عراق؛ ایران، ایران است. الان هم گفته شد که سرانجام آمریکاییها از افغانستان پا به فرار گذاشتند. عراق را هم اشاره کردم. من فکر میکنم این بیشتر یک جنگ و عملیات روانی برای ایجاد نوعی ترس و نگرانی است.
به نظر جنابعالی اسرائیل در شرایط فعلی، جرات حمله به ایران را دارد؟
خب اسرائیل از سالها پیش تهدیداتی را علیه ایران مطرح میکرده و اگر این توان و امکان را در گذشته میداشت به تهدیدات خود عمل می. کرد قطعاً جمهوری اسلامی ایران قادر است از خودش دفاع بکند و این دفاع هم، دفاعی تجربه شده است. ما ملتی داریم که در هشت سال دفاع مقدس، توانمندیهای خودش را به نمایش گذاشت. امروز اراده و عزم و فرهنگ مقاومتی که در ایران وجود دارد، به گونهای است که همه دشمنان ما میدانند در صورت رویارویی با جمهوری اسلامی ایران قطعاً شکست خواهند خورد.
مقام معظم رهبری در سخنرانیهای مختلف، بر اهمیت و ضرورت جهاد تبیین در شرایط کنونی برای مقابله با جنگ روانی و رسانهای دشمن تأکید فرمودهاند. از مصادیق جهاد تبیین برایمان بگویید.
بله؛ ما در یک جنگ تبیینی و رسانهای هستیم و به تعبیر حضرت آقا، دشمن از هر طرف به ما حمله کرده و باید در این میدان یک جهاد همه جانبهای را داشته باشیم. ملت ایران ۴۶ سال است که با قدرتهای شیطانی درگیر شده است. از سوی دیگر در داخل کشور نفوذ، غفلت و برخی از کم توجهیها زمینه برخی از آسیبهای ما را فراهم کرده است. گاهی برخی از نارضایتیها به دلیل عدم اطلاع و آگاهی است و خیلی از این موارد با گفتگو و با جهاد تبیین حل میشود. جنگ شناختی، جنگ تصرف ذهن است و ما باید روایتهای درست را به مردم به ویژه نسل جوان منتقل کنیم. همه نارضایتیها به دلیل مشکلات اقتصادی و... نیست. گاهی به دلیل شنیدن روایتهای نادرست است. این جهاد تبیین است. رهبر معظم انقلاب بارها فرمودند: تلاش دشمن رو در رو قرار دادن مردم با انقلاب است چون فهمیدهاند، بمبگذاری و ترور، نتیجه نمیدهد. در داستان مهسا امینی به دروغ طرفدار حقوق زن شدند؛ همانهایی که ماههاست در غزه زنان و کودکان بیدفاع را به شهادت میرسانند!
بنابراین جهاد تبیین را باید جدی گرفت. اگر اهل منبر و صحبت و مداح، از فرصتهایی که پیش میآید برای بازگویی روایت درست انقلاب استفاده نکنند، جوانان با شنیدن روایتهای نادرست به اصل انقلاب بدبین میشوند.
گفت و گو: زهرا دلپذیر