به گزارش خبرنگار تابناک از کهگیلویه و بویراحمد ، دکتر سیاوش نریمان، شاعر، نویسنده و استادیار ادبیات دانشگاه آزاد اسلامی یاسوج در یادداشتی اختصاصی برای تابناک به چرایی نامگذاری و گرامیداشت شب یلدا پرداخته است.
در این یادداشت آمده است:
به نام خداوندِ خورشید و ماه
که دل را به نامش خِرد، داد راه
سلام بر آستان شما خوبان.
آسمانِ یلداتان، از ستارههای نیکبختی و سعادت سرشار باد.
اصولاً آمد و شدِ شب و روز و تحوُّلِ در نظامِ طبیعت برای عبرت گیری و درس آموزی ست که این دگرگونی را در آینه شبِ یلدا یا همان شبِ چله میتوان اینگونه نگریست.
به قول شیخِ حکیم، سعدیِ شیرازی:
بس بگردید و بگردد روزگار
دل به دنیا درنبندد هوشیار.
آنچه دیدی بر قرارِ خود نماند
وآنچه بینی هم نماند برقرار.
واژه یلدا، ایرانی ست از دو بخشِ یل+دا
-یل-همان پهلوان، دلیر و جنگاور است و -دا- شاید کوتاه شده ی-داد-به معنای دوران و زمان باشد معادلِ لاتینِ، date.
یلدا یعنی شب تولدِ مِهر.
در آیین میترا، نخستین روز زمستانی را «خوره روز» یا خورشیدروز و تولدِ مِهر میگفتهاند.
در زبانِ لُری، که بازماندهی زبان هخامنشیان است، «یَل» یعنی بزرگ و «دا» یعنی مادر، پس یلدا یعنی مادرِ بزرگ و پهلوان.
بچهای که میمُرد و مادرش او را بزرگ میکرد، بدان مادر، یلدا میگفتهاند.
ایرانیها شب یلدا را شب تولدِ مهر و میترا میدانستهاند. این شب با تولدِ حضرت مسیح نیز همزمان شده است.
در اسطورهها نقل شده که شب اهریمنی با پیروزی مهر و آفتاب و طلوع خورشید به پایان میرسد. در این شب، برای نابودی اهریمن، جشن میگرفتهاند.
ابوریحان بیرونی، این شب را شب میلادِ خورشید دانسته است.
طبق افسانههای دیرین، در نخستین روز «دی» و آغاز روزهای بلند، شاهان ایرانی، تاج و تخت شاهی را کنار میگذاشتند و با لباس سفید، راهی صحرا میشدند، بر فرشهای سفید، جلوس میکردند و با فرودستان بر سرِ یک سفره مینشستند.
این شب در شعر شاعران پارسی به زیبایی بازتاب یافته گرچه آن را استعاره از فراق و هجران معشوق نیز دانستهاند:
سنایی غزنوی:
به صاحب دولتی پیوند اگر نامی همی جویی؛ که از پیوند با عیسی چنان معروف شد یلدا.
سعدی نیز فرموده است:
اگر تو فارغی از حال دوستان یارا.
فراغت از تو میسَّر نمیشود ما را
هنوز با همه دردم، امید درمان است
که آخری بُوَد آخِر، شبانِ یلدا را.
یا: نه عاشق است که هر ساعتش نظر به کسی.
نه عارف است که هروز، خاطرش جایی ست.
نظر به رویِ تو هر بامداد، نوروز است
شبِ فراقِ تو هر شب که هست، یلدایی ست.
حافظ راز نیز آورده است که:
خلوت دل نیست جایِ صحبتِ اغیار
دیو چو بیرون رود فرشته در آید.
صحبتِ حکّام، ظلمتِ شبِ یلداست.
نور زِ خورشید جو، بو که بر آید.
گفتهاند که داریوشِ اول، این شب را در تقویم ایرانی ثبت کرده است.
این آیین، رسم و سنت دیرینه ایست از ایران باستان، چون تاریکی را شوم میشمردند برای دور کردنِ آن، تا صبح آتش برمی افروختند و بیدار میماندند. دورهمی شان را با خوراکیهای لذیذ، قصه گویی توسط ریش سفیدان، شاهنامه خوانی و تفأل به حافظ شیرازی آذین میبستهاند.
چون حرفه ایرانیان، کشاورزی بود، تغییر فصل و طولانی شدنِ روز را از آغازِ یلدا، باعثِ رونق کشت و زرع و وفورِ نعمت میدانستهاند.
باورمند بودند که خورشید از نو زاده میشود؛ طبیعت، جان تازهای میگیرد؛ خرمی و شادابی، جهان را فرا میگیرد و دانههای زیرِ گِل، جوانه میزَند.
ناگفته پیداست حالا که شب یلدا فقط یک دقیقه بلندتر از سایر شب هاست به قولِ صاحبدلان و اهل راز، همان یک دقیقه را هم باید مغتنم شمرد و گرنه پایانش، ندامت است و بی حاصلی.
به تعبیر لسان الغیب:
وقت را غنیمت دان آن قدر که بتوانی
حاصل از حیاتای جان، این دم است تا دانی.
قدر وقت ار نشناسد دل و کاری نکند.
بس خجالت که ازین حاصلِ اوقات بریم.
یا پروین اعتصامی که سروده است:
گُهر وقت، بدین خیرگی از دست، مده
آخر این دُرِّ گرانمایه، بهایی دارد.
صرفِ باطل نکند عمرِ گرامی پروین.
او که، چون پیرِ خِرد، راهنمایی دارد.
واکنشِ شریعتِ ما به آیینها و آداب متفاوت است.
گاهی مخالف است؛ آنجا که آداب و سُننی با آموزههای قرآن در تعارض باشد. بسانِ زنده به گور کردن دختران و باده گُساری.
گاهی هم برخی آیینها و فرهنگها را در هاضمه خود، هضم کرده و اتفاقاً برخی از آنها را هم ترویج کرده است.
آیینهایی مانندِ احترام به بزرگترها، نوعدوستی، دید و بازدید، نظافت و مهمان نوازی را که برخی از آنها در شبِ یلدا نیز به زیبایی، تجلی یافته است.
با سپاس از شما خوبانِ این کُهن سرزمین، این نوشتار را با یک دوبیتیام به پایان میرسانم.
چراغی در دلِ شب هایِ من باش.
امیدِ امشب و فردایِ من باش.
دلم را بیش ازین، تاریک مگذار.
تو مهتابیترین یلدایِ من باش.