تابناک رضوی:
لحظه ها را یکی یکی بشمار
دغدغه در دقیقه ها پیداست
چشم ها خون و گونه ها زخمی
رد پا بر شقیقه ها پیداست
در هیاهوی غزه تا بیروت
زیر جیغ گلوله و باروت
زنده گان نشسته در تابوت
عکس ها در جلیقه ها پیداست
خانه ها گور دسته جمعی شد
سقف ها سنگهای روی قبر
گنج ها زیر خاک مدفون است
رنج ها در عتیقه ها پیداست
کشته ها پُشته پُشته سردرگم
چکمه ها روی سینه ی مردم
جوهر از خون دوات می آرند
اشک و خون توی لیقه ها پیداست
این میان چشمهای ناپاکی
در پی سوژه های عکاسی
اشک آن مادران غمگین در
عینک بد سلیقه ها پیداست
ننگ بادا به هرچه که جنگ است
مرگ بادا اگر که فرهنگ است
که چنین تارٍ شان بد آهنگ است
خون از انگشت تیغه ها پیداست
ما اگر چشم،زخمِ سربازیم
وعده ی صادقیم و جانبازیم
با غم هجر دوست می سازیم
انتظار از دقیقه ها پیداست
رضا رحیمی عنبران