در حوزه خانواده مسائل زیادی وجود دارد که در عصر مدرن و جدید مورد مناقشه قرار گرفته است یکی از این مسائل،مسئله مادر شدن برای زنان است.
کد خبر: ۹۶۹۹۸۲
تاریخ انتشار: ۱۹ خرداد ۱۴۰۰ - ۲۳:۱۳ 09 June 2021
به گزارش تابناک کردستان ، در این مورد همه افراد در جامعه نظرات مختلفی دارند. بعضی ها مادر شدن را یک حق ذاتی می دانند و در مقابل بعضی های دیگر مادر شدن را طبق مابقیه مسائل وسیله شدن زنان برای مردان تصور می کنند. گروه ها و جریان ها به اصطلاح مدافعان حقوق زنان که عقیده دارند که زنان با مردان تفاوتی ندارند و مادر شدن عنوان است که در جوامع مردسالار برای زنان به ارمغان آورده اند و جامعه از طریق جنسیت زن و مرد یک فضای نابرابر و ستم بر علیه زنان ایجاد کرده است.

ما در یادداشت گذشته تحت عنوان"چرا مردان از زنان باید خواستگاری کنند؟" به مسئله زنان و مردان اشاره کردیم و حرف ما این بود که انسان از لحاظ جنس تفاوتی ندارد و هر دو آنها از "جنس" انسان هستند ولی در "نوع" تفاوت دارند و همین تفاوت نقش مکمل برای زن و مرد ایجاد خواهد کرد.
مدافعان زنان متاسفانه از ایجاد تفاوت نگران هستند و فکر می کنند که تفاوت بین زن و مرد باعث نابرابر در بین آنها میشود،در حالی که تفاوت بین زنان و مردان یک نوع شناختن حق و حقوق آنهاست. اگر بین آنها تفاوت وجود نداشته باشند مسلما مبنای حق و حقوق شکل نخواهد گرفت. زنان و مردان از لحاظ نوع و محتوای مسلما دارای توانایی ها متفاوت هستند و این باعث نقش مکمل هر دو آنها خواهد شد. زنان و مردان در همه کارهای توانا نیستند،بعضی از کارهای اختصاص به زنان دارند و مردان نمیتواند در این خصوص توانا باشند و در مقابل بعضی از کارهای مختص مردان است و نمیتوان از زنان انتظار آن را داشت.
این تفاوت در واقع زنان را در کنار مردان قرار می دهد و زنان به رسمیت شناخته میشود و نظام حقوقی زنان از این طریق شکل خواهد گرفت.از طرف دیگر از بین بردن تفاوت باعث پوچ و توخالی بودن زنان میشود و برای ما این سوال را ایجاد می کند که واقعا زنان براساس چه چیزی از حق و حقوق خودشان دفاع کنند؟اگر تفاوتی وجود ندارد پس حق و حقوقی نمیتواند وجود داشته باشد و از طرف دیگر موجودیت و شخصیت مستقل زنان زیر سوال خواهد رفت که این زنان چطور شخصیتی دارند؟برای ما واقعا جای تعجب است که چرا این مدافعان کل تلاش و کوشش خودشان بر روی این نکته خلاصه کرده اند که زنان را پوچ و بدون محتوا و ماهیت فرض کنند و این خودش یک ستم و ظلم مخفی بر علیه زنان است که این مدافعان متاسفانه زنان را از وجود واقعی و محتوای اصلی خودشان دور می کنند و به اصطلاح از حقوق زنان دفاع می کنند در حالی که این اسمش دفاع از حقوق زنان نیست بلکه ستم و ظلم به زنان است اما به شکل مدرن و جدید.
دفاع از حقوق زنان زمانی شکل واقعی خودش را پیدا خواهد کرد که زنان را به عنوان یک "نوع" از جنس و طبقه انسان بشناسیم و برای این "نوع" شخصیت و نظام حقوقی مستقلی و همچنین یک ماهیت و محتوا منحصربه فردی را فرض کنیم که باید به این "نوع" از انسان توجه ویژه ای کرد و توانایی ذاتی او بشناسیم و زنان را با مردان مقایسه نکنیم،زیرا اینها دارای دو "نوع" متفاوت با ماهیت و محتوا یکسانی نیستند و مقایسه کردن آنها با یکدیگر دور از منطق انسانی است.

انسان وقتی دو پدیده را با یکدیگر مقایسه می کنند باید محتوا و ماهیت یکسانی ولی با درجات و کیفیت متفاوتی داشته باشد نه اینکه دارای محتوای و ماهیت متفاوتی باشد. ماهیت و محتوای زنان و مردان یکسان نیستند بلکه دارای یک نوع برتری نسبی هستند که همین برتری نسبی راه را بر هر ستم و ظلمی خواهد بست. هر چند در جامعه ما بعضی از مردان متاسفانه از شعور کافی برای درک این حقیقت برخوردار نیستند یا اگر هم این حقیقت را درک کنند متاسفانه براساس منافع و میل خودشان فکر و تفکر می کنند و باعث ستم و ظلم بر علیه زنان میشود و در اینجا باید از طریق مجازات سنگین با این گونه مردان برخورد کرد.
اما در جامعه ما این فکر اشتباه و غلط رواج پیدا کرده است که مبنای حق و حقوق از طریق نبودن و از بین بردن تفاوت هاست،در حالی که اصلا مسئله برعکس است. همه انسان ها علاوه بر موضوع "جنس" در مابقیه مسائل با همدیگر تفاوت دارند و نمیتواند برای حق و حقوق تفاوت ها را از بین برد. اگر تفاوت بین زنان و مردان را از بین ببریم مسلما ظلم و ستم بر علیه زنان بیشتر خواهد شد،زیرا زنان از طریق این تفاوت های میتوانست از حق و حقوق خودش دفاع کنند اما با از بین بردن آن مردان میتوان در همه جنبه های به زنان ستم کنند و با این عنوان که"بین من و تو تفاوتی نیست در نتیجه آن کاری که من انجام می دهم تو هم باید انجام دهید". در اینجا آیا زنان از عهده آن کار بر می آیند یا نه؟برای مردان اصلا مهم نیست،بلکه زنان را صرفا بخاطر نبودن تفاوت مجبور به کارهای می کنند که از عهده آن بر نمی آیند و این ستم و ظلم آشکاری است که مردان با استفاده نبودن تفاوت های بر علیه زنان انجام می دهند.
در مورد مسئله مادر شدن همین نکته را میتوان اشاره کرد و مدافعان زنان عقیده دارند که با عنوان مادر شدن یک ستم دیگری جامعه مردسالار بر علیه زنان انجام داده است و عنوان مادر شدن از طریق جامعه به زنان داده شده است نه یک حق ذاتی.
در اینجا مدافعان زنان دچار پارادوکس شده اند از یک طرف دنبال اثبات دفاع از حقوق زنان هستند و در هر کجا به زنان ستم و ظلم شود فوری از زنان دفاع می کنند ولی خودشان هنوز نتوانستند قبول کنند که زنان "حق مادر شدن" دارند و بین مادر شدن و ستم کردن بر علیه آنها هیچ روابط و نسبت وجود ندارد. در واقع مادر شدن همانند دیگر فعالیت ها مدنی و اجتماعی جز حق و حقوق زنان محسوب میشود و نباید مادر شدن را به عنوان ستم و ظلم تفسیر کرد،بلکه باید تلاش کرد که زنان به این حق و حقوق دست پیدا کنند.
متاسفانه در جامعه ما این تصور غلط و اشتباه رایج شده است که زنان با مادر شدن از نقش فعال در جامعه منع میشود در نتیجه زنان تا آنجایی که میتوانند باید از ایفای نقش مادری خودداری کنند و بیشتر به نقش اجتماعی بپردازند. اما این عزیزان فراموش کردن که تشکیل خانواده و تربیت فرزندان خودش یک کار اجتماعی محسوب میشود و نباید نهاد خانواده را با دیگر نهادهای اجتماعی جدا فرض کرد. از طرف دیگر مادر شدن در ذات و فطرت زنان قرار دارد،اگر حرف مدافعان حقوق زنان درست باشد که مادر شدن را جامعه به زنان می دهد پس چرا جامعه این عنوان مادر شدن را به مردان نمی دهد؟ اگر جامعه اینقدر در دادن نقش ها به انسان ها توانا و قدرتمند است چرا به مردان عنوان زن بودن و مادر بودن را نمی دهد؟
از طرف دیگر این سخن مدافعان حقوق زنان که مادر شدن از طریق نظام اجتماعی بر زنان تحمیل میشود متاسفانه به معنی نبودن عنصر اختیار در وجود زنان است و زنان اینقدر کوچک و بی ارزش کردن که حتی از عنصر اختیار بی بهره است، اما نکته مهم اینست نظام اجتماعی صرفا شرایط مادر شدن و پدر شدن را فراهم می کنند نه اینکه به زنان و مردان مفاهیم وجودی و هستی را بدهد. مادر شدن در درون زنان نهفته است و هیچکس نمیتوان این عنوان از زنان سلب یا ایجاب کنند بلکه باید شرایط این مفاهیم را فراهم کرد.
متاسفانه اشتباه مدافعان اینجاست که مبنای دادن حق و حقوق را جامعه می دانند در حالی که مبنای حق و حقوق فطرت و ذات انسانهاست. ما در یادداشت هایی در خصوص مسائل خانواده و زنان به مبانی حقوق اشاره کردیم و عقیده داریم اگر جامعه مبنایی برای دادن حق و حقوق برای زنان باشند باید هر روز زنان در میدان اجتماعی در مرحله اول برای اثبات این نکته که "من انسان هستم" باید تلاش کنند و در مرحله دوم برای بدست آوردن حق و حقوق خودشان در جامعه مبارزه کنند،اما اگر مبنای حق و حقوق زنان فطرت و ذات زنان باشد در مرحله اول آنها انسان هستند و نیازی به اثبات این نکته نیست و برای حق و حقوق هم لازم نیست هر روز در میدان اجتماعی مبارزه کنند بلکه براساس توانایی خودشان حق و حقوق دریافت خواهند کرد نه اینکه برای برابری حقوقی با مردان بیش از اندازه تلاش و کوشش کنند.
از طرف دیگر مادر شدن زنان یک جرم یا یک ستم از طرف مردان نیست که زنان باید با آن مبارزه کنند بلکه یک حق است که باید آن را کسب کرد.
اما مدافعان حقوق زنان به جای اینکه مادر شدن را یک حق ذاتی برای زنان در نظر بگیرند، متاسفانه مادر شدن را برای زنان همانند یک زندان تفسیر می کند که زنان در چنین زندانی نمیتوانند به جنبه های دیگر خودشان توجه کنند. مدافعان حقوق زنان اگر واقعا از زنان دفاع می کنند باید به فطرت و توانایی آنها هم توجه کنند و به جای برابر حقوقی با مردان باید برابری حقوقی براساس فطرت قائل باشند. وقتی از برابری حقوقی با مردان سخن می گوییم در واقع اینجا مردان برای زنان معیار و ترازو دادن حق و حقوق میشود و این مردان هستند که ملاک اثبات حق و حقوق برای زنان میشوند و زنان برای رسیدن به حق و حقوق خودشان باید براساس فعالیت و توانایی مردان قرار بگیرد.
مختار سلیمانی
منبع: تابناک
اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار