پایگاه خبری-تحلیلی "نشنال اینترست" در گزارشی به مساله سفر وزیر خارجه چین به ایران پرداخته و آن را حامل دستاوردهای فراوان برای دو طرف ارزیابی کرده است. دستاوردهایی که مخصوصا در بخش اقتصادی و انرژی برجسته‌تر هستند و می توانند تا حد زیادی موجب تضعیف موقعیت منطقه ای و بین المللی ایالات متحده آمریکا شوند. در شرایطی که ایالات متحده آمریکا در موقعیتی نیست که قدرتمندانه علیه ایران تحریم وضع کرده و آن را اجرایی سازد، ایران می تواند به منبعی جذاب و راهبردی جهت تامین نیازهای انرژی چین تبدیل شود. در واقع در دوره جدید ونشنال اینترست در این رابطه می نویسد: 

«پس از منازعه و جدال جدی چین و آمریکا در جریان نشست مشترک اخیرشان در ایالت آلاسکای آمریکا، "وانگ‌یی" وزیر خارجه چین و دیپلمات ارشد این کشور در راه سفر به ایران است. به سختی می توان باور کرد که سفر وزیر خارجه چین به ایران، بدون برنامه ریزی قبلی بوده باشد. بدون تردید این اقدامِ دولت چین به نوعی واکنش جدی آن به رویکرد تهاجمی دولت آمریکا نسبت به پکن در جریان نشست آلاسکا بوده و باید آن را در راستای تقویت مناسبات راهبردی چین با شرکایش که در جبهه مخالف با آمریکا قرار دارند ارزیابی کرد. 

نشست مشترک میان ایران و چین در مقایسه با نشست چین و آمریکا می توان حامل دستاوردهای بیشتری برای دو طرف باشد. بدون تردید ایران و چین در دوره کنونی می توانند از طریق همکاری با یکدیگر، تا حد زیادی توافقات اقتصادی و سیاسی منعقد سازند و تا جای ممکن از میزان فشارهای آمریکا علیه خود بکاهند. کاملا واضح است که مخصوصا مقام های چینی به این نتیجه رسیده اند که در شرایط کنونی، علی رغم تمامی تهدیدات دولت آمریکا، اساسا دولت بایدن از توانایی کافی جهت اعمال فشار بر روابط آشکار چین و ایران برخوردار نیست و همین مساله پکن را ترغیب به توسعه مناسبات با تهران کرده است. برخی حتی بر این باورند که اساسا ایران در جریان نشست آلاسکا، چندان محل بحث نبوده است. بعید به نظر می رسد که به جز طرف آمریکایی و موضع گیری هایی که پیشتر "رابرت مالی" نماینده ویژه دولت آمریکا در مساله ایران در رایزنی با طرفِ چینی ایراد کرده بود، مساله دیگری در نشست دوجانبه آمریکا و چین در رابطه با این کشور (ایران) مطرح شده باشد. 

دولت چین و حزب کمونیست این کشور در برهه کنونی عمیقا بر این باورند که دولت آمریکا در دوره بایدن به شدت ضعیف شده است. آن ها بر این اساس، اولویت های خاصی را برای خود تعریف کرده اند. در دوره ترامپ، حزب کمونیست چین این ارزیابی را داشت که اگرچه خرید نفت ایران گزینه مناسبی برای پکن است با این حال، فشارهای گسترده دولت ترامپ بر چین و ایران، و به طور خاص مناسبات تجاری خارجی چین، انجام تعامل میان دو طرف(تهران و پکن) را به شدت با مشکل مواجه می کرد. با این حال، اکنون شرایط تغییر کرده و ارزیابی و تفسیر چین نیز از معادلات بین المللی و نوعِ روابط خارجی اش هم تغییر کرده اند. 

چین به عنوان بزرگترین وارد کننده انرژی جهان در برهه کنونی، به درستی از وضعیت وخیم آسیب پذیری خود در برابر واردات منابع انرژی و در نقطه مقابل، تلاش قابل توجه آمریکایی ها در تسلط بر منابع انرژی جهان آگاه است. شایان ذکر است که در شرایط فعلی، آمریکا در کنار روسیه و عربستان سعودی، در زمره بزرگترین تولید‌کنندگان انرژی جهان است. در این چهارچوب، اگر ضعفِ کنونی آمریکا موجب شود تا این کشور نتواند به نحو موثری به تحمیل تحریم ها علیه ایران بپردازد، از این رو، ایران می تواند به یک منبع تامین انرژی قابل توجه برای چین تبدیل شود و عملا چین نیز بدونِ ترس از عواقب خرید انرژی از ایران می تواند روابط خود در این بخش را با تهران گسترش بخشد. اگرچه رهگیری تانکرهای نفتی غول آسای ایران به شدت سخت و پیچیده هستند، با این حال، برخی داده های آماری حاکی از این هستند که صادرات نفت ایران به چین در ماه فوریه دو برابر شده و در ماه جاری(ماه مارس) نیز تقریبا به رقمِ یک میلیون بشکه در روز رسیده است. از این منظر، سفر وزیر خارجه چین "وانگ یی" به تهران نیز می تواند روند گسترش روابط دو طرف در بخش انرژی را تا حد زیادی سرعت بخشیده و در نقطه مقابل، آمریکا را تضعیف کند. 

بدون تردید جدای از مزایای راهبردی که فروش نفت ایران به چین برای پکن به همراه دارد، این مساله حامل امتیازهای فراوانی نیز برای ایران است. ایران می تواند با تقویت بنیه اقتصادی خود(ناشی از فروش نفت به چین)، کارزار فشارحداکثری دولت آمریکا(علیه خود) را بیش از پیش بی اثر کند و بر روند امتیازگیری خود از طرف آمریکایی بیفزاید. بدون تردید اگر ایران بتواند روزانه یک میلیون بشکه نفت به چین بفروشد، قادر خواهد بود بحران ذخیره سازی منابع انرژی خود را حل کند و در عین حال، ابزار چانه زنی اقتصادی مناسبی در هرگونه تعامل احتمالی با غرب در مساله هسته ای اش بیابد. از سویی نباید فراموش کرد که ایرانی ها با منابع مالی به دست آمده تا حد زیادی می توانند به تقویت قدرت منطقه ای خود بپردازند و از این طریق، موقعیت ضعیف آمریکا مخصوصا در منطقه خاورمیانه را بیش از پیش تضعیف کنند. از سوی دیگر، نباید فراموش کرد که جمهوری خلق چین یک منبع انرژی عظیم نظیر ایران را در جبهه متحدان خود دارد و در عین حال می تواند از میزان وابستگی خود به بلوک تحت حمایت آمریکا، بکاهد. امری که بدون تردید حامل مزایای راهبردی فراوانی برای چین است. 

از یک چشم انداز کلی، می توان سفر وزیر خارجه چین به ایران و متعاقبا تحکیم مراودات ایران و چین مخصوصا در بخش اقتصادی را جز نخستین پس لرزه های منازعات و درگیری های لفظی صریح چین و آمریکا در جریان نشست آلاسکا ارزیابی کرد. امری که در نهایت موجب تقویت محور تهران-پکن خواهد شد و می تواند تا حد زیادی قدرت و نفوذ آمریکا در منطقه خاورمیانه را تضعیف کند». 

 

*لینک: 

https://nationalinterest.org/feature/follow-oil-after-anchorage-china-will-make-iran-its-gas-station-if-america-turns-blind-eye