نرخ طلاق در افراد بالای 50 سال دو برابر و در افراد بالای 65 سال سه برابر شده است. این مسئله پیامدهای منفی زیادی دارد. فشار مالی به خصوص برای زنان بزرگ ترین آنهاست. بسیاری از آنها هیچ وقت شاغل نبوده اند و در چنین سن و سالی نیز به سادگی نمی توانند شغلی پیدا کنند. بعد هم مسئله پیامدهای بالقوه ناشی از تنهایی بر وضعیت سلامتی آنها مطرح می شود.
کد خبر: ۸۹۲۷۱۵
تاریخ انتشار: ۰۶ شهريور ۱۳۹۹ - ۱۲:۱۳ 27 August 2020

با پا به سن گذاشتن زوج ها، ممکن است ازدواج آنها از جهات زیادی زیر فشار قرار گیرد. اما طبق گفته جولیا مایر و بری جاکوب روانشناس و درمانگر، این به اصطلاح سال های ثمره چینی ازدواج های طولانی نیز می تواند فرصت های منحصر به فردی را برای تعمیق صمیمیت و نزدیکی و ارتباطات عاطفی در اختیار زوج ها قرار دهد.
این  زن و شوهر در کتاب خود «عشق و معنا بعد از 50 سالگی» ضمن کند و کاو در این موضوع، راهنمایی عملی را برای تقویت علقه بین زوج های سالمندتر ارائه می دهند. آنها که در سوارتمور سکونت دارند و 30 سال است با یکدیگر ازدواج کرده اند، اخیرا در مورد کتابشان و چالش های عشق بعد از 50 سالگی با ما گفتگو کرده اند:

-به چه دلیل روی این گروه سنی خاص تمرکز کرده اید؟ این عده با چه چالش های خاصی مواجه اند؟
مایر: خیلی وقت ها وقتی مردم رابطه ای طولانی را پشت سر می گذارند، شاهد نوعی دورافتادن از یکدیگر هستند. آنها طی این سال ها به شدت در وظیفه مراقبت از فرزندان، شغل خود، ایجاد یک کاشانه و پیمودن مدارج ترقی اجتماعی غرق بوده اند. بعد از 50 سالگی شرایط اندک اندک تغییر می کند. افراد در این مقطع کم کم به این فکر می افتند که چه وقت بازنشسته خواهند شد و آیا درآمدشان کمتر خواهد شد یا نه؟ بچه ها خانه را ترک کرده اند. حالا وقتی اغلب زوج ها به یکدیگر می نگرند، احساس «تو کسی هستی؟» را تجربه می کنند. این همان لحظه ای است که اوضاع می تواند بهتر شود، ولی ممکن است بدتر هم شود. ما از زوج ها می خواهیم که از این فرصت استفاده کنند و به یاد بیاورند که در ابتدا چه چیزی بوده که اصولا آنها را در کنار یکدیگر قرار داده و برنامه منعطف تر و قوی تری را برای آینده خود درکنار یکدیگر بریزند.
جاکوبز: خیلی از این مسائل از تجربیات خود ما سرچشمه می گیرد. بچه هایمان به دانشگاه رفته اند. در ابتدا خانه ای که خالی و ساکت شده به شدت رویمان تاثیر می گذارد. متوجه می شویم که خانواده ما بیش از حد روی بچه ها متمرکز بوده و باید یاد بگیریم که دوباره با یکدیگر ارتباط برقرارکنیم. گذشته از این ما یک دوره 9 ساله نگهداری از والدین را هم پشت سر گذاشته ایم. برای ما به عنوان یک زوج واقعا فکر کردن به این چالشی بود که چه باید کنیم که برای آنها بهتر باشد، ولی در عین حال از یکدیگر هم مراقبت کنیم.

-در مورد طلاق در این گروه سنی به ما بگویید.
جاکوبز: آمارها چندان خوب نیستند. آنها نشان می دهند در مقطعی که همه فکر می کنند زوج ها به خوبی در رابطه خود جا افتاده اند، ارتباط خوبی با هم برقرار کرده اند و خیال دارند تا آخر کار در کنار هم بمانند، تعداد بیشتر و بیشتری از آنها به فکر جدایی از یکدیگر می افتند. به طور کلی آمریکاییان طول عمر بیشتری پیدا کرده اند. یکی از دلایل پدیده طلاق خاکستری این است که وقتی آنها به راه پیش رویشان نگاه می کنند و می بینند که مثلا 20 سال دیگر تا آخر مسیر در پیش دارند، گزینه های بیشتری را در برابر خود می بینند، از جمله گزینه ترک کردن زندگی خانوادگی. این وضعیت سئوال هایی فلسفی را برایشان مطرح می کند. به چه چیزی باید اهمیت بدهم و آیا این شخص آنقدر برایم اهمیت دارد که درکنارش بمانم؟
اگر آنها ازدواج بدی را پشت سر گذاشته باشند یا در واقع کنار یکدیگر همزیستی کرده باشند، با خود می گویند «نه.» همینطور ممکن است آنها کسی را ببینند که قبلا فداکاری بزرگی در حقش کرده و بگویند «بهتر است همین حالا پیش از اینکه بعدا گرفتار مراقبت از او شوم ترکش کنم.» به این ترتیب زودتر از آن رابطه خارج می شوند تا مجبور نباشند بعدا از بابت خارج شدنشان احساس گناه شدیدی را تجربه کنند.
مایر: نرخ طلاق در افراد بالای 50 سال دو برابر و در افراد بالای 65 سال سه برابر شده است. وقتی که ما این آمار را دیدیم پیش خودمان فکر کردیم که واقعا نگران کننده است. این مسئله پیامدهای منفی زیادی دارد. فشار مالی به خصوص برای زنان بزرگ ترین آنهاست. بسیاری از آنها هیچ وقت شاغل نبوده اند و در چنین سن و سالی نیز به سادگی نمی توانند شغلی پیدا کنند. بعد هم مسئله پیامدهای بالقوه ناشی از تنهایی بر وضعیت سلامتی آنها مطرح می شود.
یک نتیجه دیگر طلاق در این سن، تاثیر شدیدی است که می تواند بر فرزندان بالغ، خانواده وسیع تر و دوستان داشته باشد. همه ما وقتی سنمان بالاتر می رود، معمولا دوست داریم حلقه دوستانمان را گسترش دهیم. ولی وقتی کسی در 65 سالگی طلاق می گیرد، واقعا پیدا کردن حتی چند نفر که بتوانند با آنها وقتشان را بگذرانند یا ارتباط بیشتر با فرزندان بزرگسالی که ازدواج کرده اند و برای خودشان بچه دار شده اند، سخت می شود.

-عمل کردن به توصیه های شما- تهیه یک فهرست کنترل، وقت ملاقات گرفتن از یکدیگر برای بحث و گفتگو در این باره و دوباره یک هفته بعد در این باره گفتگو کردن- مستلزم وقت، تلاش و صداقت زیادی است. بیشتر مردم ممکن است فکر کنند که بعد از گذشت ده ها سال از ازدواجشان، یکدیگر را خوب می شناسند.
مایر: شاید آنها فکر کنند که همدیگر را خیلی خوب می شناسند، ولی اغلب در اشتباهند. من در میان زوج هایی که با آنها کار می کنم و به سن بازنشستگی رسیده اند دیده ام که یکی از آنها رویای تمام عمرش نقل مکان کردن به جنوب بوده و دیگری دوستانی صمیمی در همان نزدیکی داشته و هیچ گاه طرح و نقشه ای برای نقل مکان به جای دیگری نداشته. و هیچ وقت هم در این باره با هم حرف نزده اند. آرزوها و رویاهای افراد تغییر می کند. اهدافشان هم تغییر می کند.
جاکوبز: فکر می کنم مردم حس می کنند که شریک زندگی شان حتما با نظر آنها مخالفت خواهد کرد و برای همین اصلا از برقراری چنین گفتگویی پرهیز می کنند.
مایر: این وضعیت خیلی می تواند ترسناک باشد. دلیلی که ما فهرست کنترلی را برای طیفی از سئوالات - به شدت مخالف و موافق هم- تهیه می کنیم، این است که اگر آنها چند قدمی از یک پاسخ مشترک هم دور بودند، یعنی یک نفر شدیدا موافق بود و یک نفر مخالف، بفهمند که موضوع مشترکی برای گفتگو کردن دارند. فکر پشت این کار این است که آنها واقعا به حرف یکدیگر گوش کنند و بدون قضاوت کردن به نظرات همدیگر احترام بگذارند. شاید به این ترتیب باز هم افراد به توافقی دست پیدا نکنند، ولی اگر با هم گفتگویی نداشته باشند، قطعا  به یک توافق نخواهند رسید.

- شما راهنمایی ساده ای به آنها می کنید: گوش کنید. چرا؟
جاکوبز: اتفاقی که در بسیاری از زوج ها رخ می دهد، این است که با گذشت زمان، آنها رفتاری به شدت واکنشی در قبال یکدیگر پیدا می کنند. یک لحن خاص صدا یک واکنش عاطفی شدیدی، حتی یک واکنش نوروشیمیایی را در آنها به وجود می آورد. وقتی افراد به این شکل برانگیخته می شوند، دیگر خوب به یکدیگر گوش نمی دهند. سناریوی دیگر این است که افراد به این دلیل از گوش کردن به حرف یکدیگر دست برمی دارند که نمی خواهند واکنشی داشته باشند. آنها سر تکان می دهند ولی واقعا گوش نمی کنند، واقعا کنجکاو نیستند که در سر طرف مقابل چه می گذرد. برای همین مسائل مهم زیادی باقی می ماند که گفتگویی در مورد آنها نمی شود و هیچ ارتباط عاطفی بین آنها برقرار نمی شود.
مایر: شکل خاصی از ارتباط بین زوج ها وجود دارد. در سال های پیش از این، مسئولیت های زیادی در خانه وجود داشته و اغلب افراد به یک شکل وظیفه مانند با هم ارتباط برقرار می کنند. آنها ارتباط اصلی و اولیه ای را که در اول ازدواجشان داشته اند و به تجارب و امیدها و رویاهایشان مرتبط بوده از دست می دهند. حرف زدن در این باره که چه وقت آشغال ها را بیرون می بری کار ساده ای است. حرف زدن فرد درباره احساسات خود وقتی مثلا مادرش را از دست می دهد خیلی سخت تر است. ما می خواهیم زوج ها به احساسات یکدیگر احترام بگذارند و به آن توجه کنند، چون به این شکل است که با هم احساس نزدیکی خواهند کرد.

نویسنده: جولیا مایر و بری جاکوبز (Julia Mayer / Barry Jacobs) روانشناس و درمانگر

منبع: https://b2n.ir/037444

 

منبع: فارس
اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار