عرفان که همه محدودیت ها را پشت سرگذاشته حالا کاغذبازی اداری برای ادامه پرواز بدون چشم ،دست و پایش را بسته است. در همین سن دغدغه هایی دارد که بسیاری از بزرگترها آن را تجربه نکرده اند اما از او به عنوان کودک موفق یاد می کنند.
کد خبر: ۶۶۷۴۶۸
تاریخ انتشار: ۲۲ مهر ۱۳۹۷ - ۱۰:۳۹ 14 October 2018
تابناک کهگیلویه و بویراحمد / اجتماعی «کودکان کار» داستان پسر بچه ها و دخترکانی است که جبر زندگی آنها را به سمتی کشانده که فرصت ایستادن و فکر کردن به وضعیت خود را نیافته اند ،کودکی برخی پشت چراغ های قرمز رنگ می بازد و خیلی ها در بزرگسالی محکوم به عبور از خط های قرمز جامعه می شوند .
در دنیایی به سر می برند که عروسک های رنگی، دوچرخه ، مسافرت و آرزو را در آن راهی نیست اما برخی مواقع بر خلاف عرف جامعه در میان آنان کودکانی خودنمایی می کنند که نه تنها از هم سالان خود جلوترند چه بسا در محیطی عادلانه از بسیاری از کودکان طبقه متوسط باهوش تر و مستعد تر و به قول امروزی ها نخبه هستند.
با این حال همه چیز بستگی به اجتماع و خانواده دارد. کودکانی هم هستند که همه این محدودیت ها را دارند چه بسا سخت تر. اما راهی که بر می گزینند آنها را متفاوت می کند اما نه به عنوان کودک کار.
 
نخبگان خیابانی ! / کودکی که در 3 سالگی هم می نوشت و هم می خواند

نمونه آنان عرفان 13 ساله است. وقتی سه ساله بوده خواندن و نوشتن یاد گرفته است. در 7 سالگی راهی را طی کرده که بچه های دیگر در 12 سالگی آن را می گذرانند.
قصه عرفان زمانی جالب می شود که بدانیم او نابیناست اما نابینایی هرگز مانعش نشده است تا جایی که در همین سن دو کتاب چاپ شده دارد و در تکاپو برای چاپ مجموعه داستانهایش است.
عرفان که همه محدودیت ها را پشت سرگذاشته حالا کاغذبازی اداری برای ادامه پرواز بدون چشم ،دست و پایش را بسته است. در همین سن دغدغه هایی دارد که بسیاری از بزرگترها آن را تجربه نکرده اند اما از او به عنوان کودک موفق یاد می کنند.
نخبه ای که تلاش می کند و کودکی اش برای همه قابل احترام است. دغدغه هایش خریدار دارد حتی اگر کسی توان اجرای آنها را نداشته باشد.
اما در سوی دیگر 313 کودکی قرار دارند که از آنها به عنوان کودکان کار یاد می شود و آنچنان که معاون امور اجتماعی بهزیستی استان کهگیلویه و بویراحمد می گوید: اکثر قریب به اتفاق آنان به لحاظ مهارت های اجتماعی، هوشی و آی کیو از همسالان خود بالاتر هستند و همین هم کار دستشان داده است.
بچه هایی که زودتر از عدد سنشان بزرگ شده اند و نمی توانند نسبت به اوضاع خانواده و اجتماع بی تفاوت باشند.
نمونه اش بهار، دختر 11 ساله ای است که کاغذ ، مقوا و کارتن جمع می کند. دختر درس خوان و باهوشی که سقف آرزوهایش را آرامش خاطر مادر از تامین معاش قرار داده است.
روزی سی هزار تومان درآمد دارد که با احتساب درآمد برادر 15 ساله اش زندگیشان را تامین می کند.کار کردن را دوست دارد اما از اینکه مجبور است برای فروش دستمال کاغذی هایش فیلم بازی کند و ترحم دیگران را جلب کند، ناراحت است به همین دلیل جمع کردن ضایعات به دوراز چشم های تحقیر کننده را به کارهای بی دردسرتری مثل فروش دستمال کاغذی و دود کردن اسفند ترجیح می دهد.
وقتی یک ساله بوده درد بی پدری را تجربه می کند و خیلی زود مسائلی را درک می کند که بسیاری از آدم بزرگها آن را تجربه نکرده اند.
دردهایی که نه در شکل گرفتنشان و نه در ادامه آنها نقشی نداشته است. حالا سرش را بالا می گیرد و می گوید کودک کار هستم اما نمی داند کلمه 'کار' که پسوند کودکی هایش شده چه تاثیری روی آینده اش دارد.
البته گلنار فقط یک نمونه است محمد، طاها ، سینا و بچه های دیگری هم هستند که به همین سادگی کودک کار شده اند. کودکانی که به گفته معاون اجتماعی بهزیستی وجه مشترک 99 درصدشان هوش بالا، فقر، حاشیه نشینی و پدران کارگر است.
هوشنگ سیاوش پو می گوید: 90 درصد این کودکان در استان کهگیلویه و بویراحمد پدر و مادر خود را دارند و والدینشان هم بیماری های خاص و یا اعتیاد و از کار افتادگی ندارند که اینها نشانه مثبتی برای تغییر مسیر زندگی آنان است.
وی ادامه می دهد: این کودکان مهارت های اجتماعی و ارتباطی بالایی دارند که باید به مسیر درست هدایت شوند و یک تیم حرفه ای به راحتی می تواند آنها را به یک تیم منحرف و یا نخبه تبدیل کند.
سیاوش پو با گریزی به گذشته ،می گوید: با اینکه نظام آموزشی و رفاهی بهبود یافته اما اوقات فراغت کودکان امروزی به بطالت می گذرد چرا که در گذشته بچه ها در روستا و شهر از امکانات موجود نهایت استفاده را می بردند بازی می کردند و خطرات امروز در کمین آنان نبود.
وی ادامه می دهد:اما حالا تابستان ایام پیک کودکان کار است. کودکان حاشیه شهرها که امکاناتی برایشان فراهم نشده و هر چه هست و حتی سرمایه در برخی نقاط شهر متمرکز است در نتیجه نمی دانند تعطیلات خود را چگونه پر کنند.
معاون اجتماعی بهزیستی یادآوری می کند پولی شدن برنامه های اوقات فراغت، حتی خانواده های متمکن را اذیت می کند. پس این کودکان فعالیت هایی را انتخاب می کنند که هم وقتشان را بگذرانند و هم درآمدی داشته باشند.
وی می گوید: بانک جامعی از اطلاعات این کودکان تهیه کرده ایم و مسائل هر کدام مورد به مورد احصا شده اما 11 دستگاهی که متولی امور این کودکان هستند احساس مسئولیتی در قبال آنها ندارند و همه چیز را وظیفه بهزیستی می دانند.
سیاوش پو با اظهار تاسف می گوید سازمان ها تقاضا محور شده اند یعنی اگر دنیا را آب ببرد تا زمانی که کسی به آنها مراجعه نکند خود را موظف به پیگیری نمی دانند.
وی با بیان اینکه تاکنون مشکلی برای این کودکان پیش نیامده می گوید: نباید این موضوع باعث شود که نسبت به مسائل پیش روی کودکان کار بی خیال شویم تا به بحران تبدیل شود.
سیاوش پو می افزاید: یکی از عوامل سوق دادن این کودکان به خیابان ها رکود ساخت و سازها و بیکاری پدرانشان است که برای حل این موضوع اسامی آنها را به سندیکای کارگران داده ایم تا بیمه شوند.
وی ادامه می دهد به خود این کودکان هم در زمینه مالی، روانشناختی، آگاهی، مهارتهای زندگی، کیفری و تامین بخشی از ملزومات آغاز سال تحصیلی در مهرماه کمک می شود.
بررسی ها نشان می دهد که مسائل کودکان کار در کهگیلویه وبویراحمد هنوز آنقدر بغرنج نشده و برای پیشگیری از این پدیده اگر هر سازمان فقط وظیفه اش را انجام بدهد مساله حل می شود.
موضوع کودکان تازگی ندارد اما بدلیل اسیب هایی که در کمین این کودکان و به تبع آن جامعه است باید هر لحظه ان را همواره یاداوری کرد.
و در این رهگذر نباید فراموش کرد دست کم در کهگیلویه و بویراحمد مرز بین کودکان کار و کودکان نخبه به اندازه یک سهل انگاری کوچک از سوی هرکدام از ارکان گروه هایی است که کودک در ان ها عضو است .
از خانواده گرفته تا مدرسه و آن یازده دستگاهی که قانون وظایف شان را در این زمینه تعریف کرده است.
گزارش از فاطمه رشیدی

اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار