زنی که باید عاشقانه هاو زنانگی ها و مادرانه هایش را زمین بگذارد و مقابل آیینه نشستن و شانه کشیدن به موهایش را از چرخه زندگی اش خارج کند تا صبح زود که از خواب بیدار میشود فراموش نکند که قرار است کس دیگری باشد.
کد خبر: ۵۶۰۲۶۴
تاریخ انتشار: ۱۲ بهمن ۱۳۹۶ - ۱۲:۲۳ 01 February 2018

آنچه که در زیر آورده شده است یادداشت ارسالی مخاطبان تابناک کهگیلویه و بویراحمد است و این سایت محتوای آن را تایید یا تکذیب نمی کند. شما هم می توانید نظر خود را در تایید یا تکذیب این مطلب بیان کنید.
به چند کارگر زن نیازمندیم_یک آگهی و هزاران خجالت برای مدیران کهگیلویه وبویراحمد_حاشا به غیرتتان
چه داستان غم انگیزی است...

حکایت آگهی های آبرومندانه اشتغال به کار بانوان کارگر بی بضاعت این دیار

هر روز که پا به خیابانهای شهرمان میگذارم بغض سنگینی گلویم را میفشارد،چونانکه که اگر جلویش نایستم وبی مدارا رهایش کنم تمام حقیقت مرا بکام ناامیدی خود میبرد.
برای درک شدت این تراژدی، لازم نیست زیاد دانا باشی،تنها با نگاهی به کوچه و بازار میتوانی تلخی رنج زنان زحمتکش این ولایت راببینی و بچشی.

گفتم ولایت، اما بسیار دوست داشتم از واژه آبادی استفاده کنم...
افسوس...
آخرچگونه آبادی خطابش کنم وقتی که آمار نزاع های دسته جمعی اش هر روزه رو به بیداد است و خودکشی های جوانان زیر۲۵سالش رتبه۳کشوری را برایمان رقم زده وآمارطلاقش ، بی رویه روبه صعود است و همسرآزاری به نقاط اوج خود رسیده است و...

انگار نه انگار که این ولایت صاحب دارد و توسط مدعیان مدیریتی اش اداره میشود.
براساس کدام نشانه بپذیرم نماینده دولت درشهرم حضور دارد تا چشم بینای کم و کاست های موجود در زندگی مردم و ساکنان حوزه مربوطه باشد و مشکلات و معظلات جامعه را با آسیب شناسی و مطالعه دقیق و ارائه راه حل های علمی و آکادمی مدیریت نموده و در صورت لزوم به مکاتبه و مطالبه اعتبارات لازم جهت بسترسازی این مهم بپردازد.

نماینده ای که در جایگاه فرماندار یک شهرستان حتی نمیداند ۲۵نوامبر چه روزی است تایک یاداشت مختصر مناسبتی را در حمایت از بانوان مظلوم و محجور دیارش ارائه دهد تاحس دلگرمی و همدردی و امید رادر وجود نازک و رنج کشیده بانوانش روشن بدارد.
که اگر میدانست و دریغ کرد تنها تفسیری که دارد این است که این قبیل موضوعات اساسآ برای ایشان از اهمیت لازم برخوردار نبوده و اهمیت نداشتن ، یعنی عدم شناخت نسبت به مسائل اجتماعی وفرهنگی حوزه مدیریتی ،یعنی بی خبری از عمق و شدت فاجعه ای که در آمار ها پنهان شده است، یعنی مشاهده سطحی آمارهایی که فقط روی کاغذ ارزش تماشا داشته است و بیشتر از آن زحمتی برای درک کردن و فهمیدن این بخش از رنجهای مستتر جامعه نکشیده است.

لکن چنین نماینده هایی اگر به چشم مردم به منزله مشتی که نشانه خروار است دیده شوند میتواند روشن ترین توجیه برای شکست دولت خدمتگذار باشند. و اما شایستگی نماینده منتخب مردمی خانه ملت را چگونه پذیرا باشیم؟

نماینده ای که آگاهانه خود را به خواب زده و نام زنان و دختران دیارش را فقط در نطق انتخاباتی که از قبل برایش می نویسند روخوانی میکند.

این وسط سکوت شورا های شهر هم بسیار شنیدنی است . راستی شهردار اصلاح طلبان کهگیلویه کجاست؟
انگار نه انگار که اولین مطالبه ما پارک بانوان بوده و حداقل انتظارمان این بود که عملآ جایگاه بانوان شهر را محترم داشته و این خواسته همه جا اجابت شده را برای این شهر رنج کشیده خارج از لیست هم لحاظ کرده وبعنوان یک اولویت در گوش نماینده ومسئولان نامسئولش فریاد کند؟

تراژدی یعنی اینکه هیچ جای درخوری ، نامی از مادران زحمتکش و خواهران محروم از ارث و همسران کتک خورده و دختران قربانی تبعیض سرزمینت نباشد اما وقتی نیم دور درخیابانهای شهرت میزنی ،در و دیوارش پر باشد از آگهی های نیازمندی کارگر لازم، آگهی هایی که با تآکید بر جنسیت زن،بدون بیمه و باحداقل دستمزد، بانوان محروم این دیار را به عملگی و کار ارزان و تحمل مشقت فرامیخواند.

جایگاهی که تنها چون بر بلندای دیوارها نصب شده است مجلسی به نظر می آید و تنها دلخوشی اش آنجاست که دریافتیم حداقل روی دیوارهای پربازدید شهر که برای کارگری و عملگی صدایمان میکنند فراموش نشده ایم و جایمان را آنطور پر کرده اند که گویی لیاقت هایمان را با خط کش و گونیا و پرگار چنان محاسبه کرده اند که تخصص و تحصیلات و تواناییهایمان فقط و فقط در فروشندگی و ساندویچی و کالاپزشکی و شیرینی پزی بدرد این جامعه و دولت میخورد، تا اینگونه شعار کار و شکوفایی تحقق یافته باشد.

آری تا به یاد می آورم ما هربار در انتخاباتهایمان اینگونه به خانه ملت نماینده فرستادیم تا هر جای شهر که خواستیم چشم بچرخانیم درشت و گیرا برایمان بنویسند.
"" به چند کارگر و فروشنده زن نیازمندیم""
کارگرانی که همه لیسانسه های دانشگاههای ما هستند.

لیسانسه هایی که از بیکاری به بینوایی رسیده اند و همه از درک تحصیل بی حاصل پشیمانند.

اینجاست که مرغابی ها با افتخار از مقابل دیدگانمان رژه کنان به دو نیم دسته تقسیم میشوند، یکدسته به سمت فرمانداری و دسته دیگر به درب همیشه بسته دفتر نماینده ها تا به ادای سپاس و قدردانی بپردازنداما وقتی حتی بدین منظور هم درب های بسته باز نمیشود همگی نومیدانه به سوی شهرداری ها سرازیر میشوند و انتظاراتی را که نماینده هایمان باید اجابت کنند اشتباهآ از شهرداری ها و شوراها مطالبه میکنند و علت اینکه توقعات مردم از شوراها و شهرداری ها بیشتراز نماینده ها است نشآت گرفته از بی توجهی این دسته از آقایان است.

آقای استاندار من شما را در این فقره کمتر مخاطب قرار دادم با این استدلال که تازه به کرسی نشسته اید و شدت این رنجها را به درستی دریافت ننموده اید، اما اگر بی خبر نمانده باشید و بی اثر عبور کرده باشید باید بدانید به هر نفسی که تاکنون در محوطه استانداری کشیده اید خائنید.

آیا تابحال دقت کرده اید دراینطور آگهی ها،حقوق دریافتی۱۵۰ تا۲۰۰هزارتومانی بانوان کارگر را چه درشت و با افتخار مینویسند و هیچکس هم عارش نمیشود؟

حاشا به غیرتتان مردان سیاست مدار کهگیلویه و بویراحمد،

زنده باد را اینجا باید نثار نام و نشان کسی کرد که اول بار گفت:جای مردان سیاست بنشانید درخت،که هوا تازه شود..

اما چرا بزرگ مینویسند۱۵۰ هزارتومان؟ تا زن یا دختر کارگر از ابتدا همه چیز دستش بیاید.

تا بداند اگر با این حقوق میتواند عملگی کند شماره تماس را یاداشت کند و اگر نمیتواند خط را اشغال نکند زیرا بیچاره تر و نیازمند تراز او هم روی نوبت ایستاده است.
تنهاحسنی که دارداین است که وقتی اینجا از احوال هم باخبر میشوند و میفهمند نیازمندتراز خودشان هم وجودداردکمترازبینوایی خود و بی رحمی روزگارشان گله میکنند.همان بانوان شریفی که چون نخواستند تن فروشی کنند تا سوار شدن بر ماشین های سیاه و سفید شاسی بلند و اسپورتیج را به قیمت خدشه به شرف و آبرویشان تجربه کنند.تا به سیاستمداران مدعی درس شرف وآزادگی دهند !تا بگویندپاکدامنی به هرقیمتی! تا بگویند یک زن در همسایگی شما برای سربلند ماندن باید چه بهای گزافی بپردازد ،بی آنکه حتی سختی هایش دیده شود.
تنها به جرم اینکه شما نامسئولان، مسئول مسائلی شدید که نسبت به آنها هیچ شناخت درستی ندارید !تا بگویند باهمه این سردی ها وسختی ها و نابرابری ها و نامهربانی ها باز هم اینجای دنیا ایستاده ایم! تا همه چیز دستتان بیاید وماهم بیشتربدانیم که زیر چتر حمایت کدام قانون و کدام دولت و کدام حکومت هنوز اقرار میکنیم که زن مانده ایم...

زنی که باید عاشقانه هاو زنانگی ها و مادرانه هایش را زمین بگذارد و مقابل آیینه نشستن و شانه کشیدن به موهایش را از چرخه زندگی اش خارج کند تا صبح زود که از خواب بیدار میشود فراموش نکند که قرار است کس دیگری باشد و باید از سحرگاه تا شام شب فقط یک عمله باقی بماند تا مبادا نیازهای زندگی، مجبورش کند دستش را مقابل نااهلان و ناجوانمردان گرگ صفت جامعه دراز کند، تا مبادا از سرما و گرسنگی بمیرد ! تا بداند که باید سنگهایش را ازهمین ابتدا با خودش وابکند و همان انتخاب معروف ""بد و بدتر "" را که سالها به آن محکوم مانده است، انجام دهد یا بپذیرد که در بهترین سمت کارگری که فروشندگی است جنس بفروشد یا شرفش را به قیمت نانی که از جان و آبرویش گرانتر شده است به حراج بگذارد.

آری آقای نماینده این ساز خیلی وقت است که شکسته است آن صدایی که تاکنون به گوشتان شاد مینواخت صدای قارقار کلاغهایی است که برای سیر کردن حرص و طمع خود همواره وانمود کرده اند خانم همسایه به موقع به خانه رسیده است تا شما از حقیقت ماجرا بازبمانید
تا لازم نبینید پنجره راباز کنید و نارضایتی بانوان محجورو مظلوم حوزه انتخابیه ات را که باشوق وامید نامت رابا سرانگشت خود مهرکردند واکنون صدایشان به جایی نمیرسد را ببینید

اگرنه خودتان هم بهترمیدانید ۱۵۰هزارتومان حقوق یک ماه بیگاری و رنج بی حساب زن کارگر کهگیلویه، قیمت یک قالپاق ماشین دختر شما هم نیست

مشتاقم بدانم درخصوص مسائل زنان چرا راکد و بی اثر مانده اید؟ اگر اینگونه نیست پاسخگو بوده وبدانید حداقل کاری که میتوانید در این راستا انجام دهید،جدی کردن الزام سرپرستان و کارفرمایان برای پرداخت حق بیمه این قشر محجور ومظلوم است...
حقوقهای ۱۵۰و۲۰۰و۲۵۰هزارتومان رابازهم میتوانند تحمل کنند،اینبار من ضمانت میکنم . فقط خواهشمند است همت گمارده و باهماهنگ کردن سایر نماینده های استان و حمایت شخص استاندار و دستگاههای زیربط و نظارت جدی، صدور و پرداخت بیمه را برای کارگران زن این دیار، لازم الاجرا وموکدآ با نظارت واقعی در اجرا اجباری کنید،
زیرا قوانین نگاشته شده ای که اجرا نمیشود یا به راحتی دور زده میشوند انگار از ابتدا هم نوشته نشده و مانند آب در هاونگ کوبیدن بیهوده و بی نتیجه است
زینب زارع
دوازدهم بهمن ماه ۱۳۹۶
اشتراک گذاری
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۵
رشیدی
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۴:۳۷ - ۱۳۹۶/۱۱/۱۲
بایدداستان نویسی راکنارزدبایدمشکلات خلاص ترومفیدنوشته شود
دیوجام
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۱:۵۱ - ۱۳۹۶/۱۱/۱۳
درود بر خانم زارع افسوس ک صدایت را نمیشنوند ولی هنوز هستن وجدانهای بیدار همچون شما ک با قلم شیوای خود درد رنج مردمان دیارت را ب یاد بیاوری
و گوشزد کنی
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۸:۰۳ - ۱۳۹۶/۱۱/۱۳
آنچه به جایی نمی رسد فریاد است
بویراحمد
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۶:۱۸ - ۱۳۹۶/۱۱/۱۴
اینا منظور دیگری دارن نظر شومی برای خانم ها دارن
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۰:۴۶ - ۱۳۹۶/۱۱/۱۵
حتما دفه بعد خانم زارع قبل از نگارش دردهای جامعه زنان با رشیدی جان مشورت کنه.اخه رشیدی جان شما متن دردهارا دریاب چکار به شیوه نگارشی نگارنده داری.دوست داشته با احساس و بیان خودش از بی توجهی جامعه به زنان گله کنه شما به نقطه و کاما گیر نده
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار