به گزارش تابناک،در آیین نگارش یکی از راههای تمرین نویسندگی را خاطره نویسی میدانند و ثبت خاطرات روزانه یکی از مهارتهایی است که کمک میکند تا فرد بتواندقدرت نویسندگی خویش را تقویت کند. بسیاری از ما به نوعی دست به قلم برده و خاطراتی را ثبت و ضبط کرده ایم. خصوصا هم نسلان ما و متقدمین بر ما به خوبی به یاد دارند که داشتندفتر خاطرات و نوشتن یادها و رازها امری معمول بود و، چون وسایل سرگرم کننده امروزی و فضاهای مجازی، اوقات کوچک و بزرگ را پر نمیکرد؛ دفتر خاطرات مونسی بود کهداشتنش اگر نه ضروری که تا حدودی فراگیر بود.
دفترهایی که به عنوان کادو رد و بدل میشدند و عمدتا طرحها و شکلهای زیبا داشتند و گاهی برای لحظهای آفتابی میشدند و چند سطری بر آنها حک میشد و دوباره جای خود رادر گوشهای پر میکردند.
خاطره نویسی حسی متفاوت داشت از طرفی خوشحال بودی از اینکه دفتر خاطراتی داری و مینویسی و از طرفی نگران اینکه مبادا کسی آن را بخواند، مبادا رازی مگو برای دیگرانبرملا شود و دیگران بدانند آنچه که دوست نداری که بدانند.
بعدها از این رازداریها و نهان کاریها کاسته شد و رواج دفتر خاطرات قفل دار تا حدودی راحتی خیال میآورد که اسرار در امانند و از سویی دفاتر بسته و قفل نهاده، کنجکاوی بر میانگیختند که حتما سخنانی با ارزش در دفتر قفل شده هستند.
آن روزها هیچ از این پارادکس مضحک نپرسیدیم مگر میشود خاطره نوشت و قفلش کرد و آن را در پستوها نهان نمود. این کار امروزه با رمزها و پسوردهای آنچنانی بر وبلاگها وایمیلها و موبایلها بدل شده است و باور کرده ایم که باید بنویسیم و نهان کنیم. حال آنکه نوشتن برای هویدا کردن است نه پوشیدن و پوشاندن.
اگر با دیدی پرسشگرانه به این واقعیت کوچک، اما پر رمز و راز نظری بیفکنیم پی میبریم که از همان اوان کودکی یاد گرفته ایم و یاد میدهیم که پنهان کاری و عدم شفافیت ویژگیمانباشد و همیشه زیر لایهای از نهان کاری باشیم. این رویه چنان گسترش مییابد که عدم صداقت و بی اعتمادی ریشه میدواند و آرام آرام مردمی را میبینیم که به همدیگر اعتماد ندارنددروغ و ریا و تزویر به طرزی نا محسوس سر بر میآورد و کسی حاضر نیست آنگونه که هست خود را نشان دهد گندم نماهای جو فروش بر صدر مینشینند و روابط، مصلحتی میشوند؛ اعتمادها زایل میشود و شناختن چهره واقعی در پس پردههای کذایی دشوار میگردد، نه تنها عقیده و علاقه که حتی درآمد و سرمایه نیز مانند یک راز مکتوم میماند.در جایی که واقعیت در پس تظاهر ناشناخته باشد و اعتماد به سختی حاصل شود رشد و توسعه یا به کندی صورت گرفته و یا متوقف میگردد.
برای اثبات مدعا نیازی به بررسیهای میدانی و تحقیقات مفصل نیست، هر منصفی میتواند شواهدی بر مدعا در اطراف خود بیابد. سخن بر سر این نیست که هر چه در دل داریم در ملاءعام ابراز کنیم چه کتمان سر و و ستر باور در هر دورانی بوده و هست و چه بسا پارهای از ادبیات زیبای ما که در قالب اشعار و متون نمادین جلوه گری میکند از این رهگذر پدید آمدهاست.
مخلص کلام این است که ما امروز گرفتار جوی سنگین از کم اعتمادی و بی اعتمادی شده و رفتارهای متناقص و تفاوت در بود و نمود را شاهد هستیم و به قولی چند چهرهای باعث شدهاست تا چهرهای واقعی را کمتر ببینیم و این پدیده بر قضاوت و رفتار همگان اثر میگذارد و گاهی در کمال تاسف دیده میشود که بازیگران و ایفاگران نقشها به راحتی در چنینفضاهایی بهره برداری میکنند. تجارب تلخ به جای ریشه کن شدن به تناوب تکرار میشوند و مزوران عرصه جولان مییابندو این سرنوشت ناخوشایند جامعهای است که خود را ازخویش پنهان مینماید.
حال تا کی باید این دور باطل تداوم داشته باشد و کی و کجا قرار است به خود آییم تا از یک سوراخ چند بار گزیده نشویم خدا میداند…..