تنها میتوانم بگویم وای اگر اردشیر زنده بود و میدید چه غباری بر چهره بابکان نشسته است…
کد خبر: ۴۸۲۵۱۲
تاریخ انتشار: ۳۱ مرداد ۱۳۹۶ - ۲۲:۵۲ 22 August 2017
آنچه که در زیر آورده شده است یادداشت ارسالی مخاطبان تابناک کهگیلویه و بویراحمد است و این سایت محتوای آن را تایید یا تکذیب نمی کند. شما هم می توانید نظر خود را در تایید یا تکذیب این مطلب بیان کنید. 
به کدامین گناه/به قلم زینب زارع
مریم عزیز چه هنگامه غریبی است اکنون که میطلبد مطلبی بنویسم دستانم میلرزد و ضربان قلبم بالا گرفته…
چه غم انگیزاست که حسرت نبودنت آغازگر این آشنایی است
شنیده ام حقوق خوانده بودی تا حق شناسانه در مسیرحقیقت حرکت کنی خواستی حق به حق دار برسد اما ناخواسته به گورستان رسیدی
چگونه میشود دل را ساکت نمودودرغم ازدست دادنت آرام گریست وقتی اینچنین مظلومانه محروم ماندی

غم عدالت داشتی و چرخ شکسته قانون را بعنوان سلاح برگزیدی..
شاید یادت نبود قانون برای حمایت از جنس تو حرف زیادی برای گفتن ندارد حتی اگر وکیل باشی و بندبه بند قانون را از بر باشی
زیرا هرتدبیر و تمهیدی که اندیشیده شده مجازات بعد از ارتکاب جرم است و پیشگیری در راه سلامت جامعه نقش چندانی نداشته و جسارت و تعرض از اینجا قوت گرفته و رنجنامه زنان و دختران این سرزمین حرف تازه ای به نظرنمیرسد

یکی را میدزدند و دیگری در ته کانال فاضلاب یافت میشود آن یکی پایین رودخانه و دیگری که غیرقابل شناسایی است و دیگری های دیگر که زیر پل یافت شده یا از درخت آویزانند ویا بقایای بدنی که خوراک درندگان شده است و تنها با آزمایش DNAقابل احراز است

گرچه پایان هر جرم اثبات شده ای اعدام یا قصاص است وشایدعادلانه به نظر برسد و بتواند تسکینی برای افکارعمومی تلقی شود اما حرف برسر جسارت است..
حرف بر سر چرایی آسان دیدن تعرض است..
مگر قصاص بالاترین حد مجازات نیست؟
پس هزینه ترسهاوناامیدی های عارض شده ات چه؟فریادهای ناشنیده ودرگلومرده ات چه؟

باری من گمان میکنم قانون بایدبتواند دراندیشه حمایت مقتدرانه ای برای بانوان بوده آنگونه که پیش از تعرض به امنیتشان از قانون حساب برده شود…
وبلکه قانون هم باید درمسیر سلامت جامعه از بهداشت کافی برخوردار بوده و پیشگیری را مقدم بر درمان بداند و در این راستا گام بردارد و برخوردها و رسیدگی هایش را بدون فوت وقت به سرانجام رسانده تامجازات فعل،در نزدیکترین زمان به حادثه دیده شده و اینگونه بعنوان عاملی بازدارنده مقابل چشمان جامعه قابل روئیت بوده ودر عین حال پند آموز باشد تا آینده ی جسارت کاذب و تعرض به حقوق دیگران به آسانی قابل پیش بینی بوده و اینگونه تصور فرجامش از انجامش جلوگیری نمایید..

گرچه اکنون هر مجازاتی بعنوان قرص آرامبخشی دیده میشود که میتواند در ناامیدی و رنج بخوابت کند تا دردت را کمی کمتر احساس کنی اماهرگز قادر نخواهدبود خطای انجام شده را پاک نماید زیرا درمان یعنی بازگشت به سلامت پیشین
و هیچ مجازاتی نمیتواند چرخ دنیارابه عقب بازگردانده تا اتفاقی که حادث شده را به جایگاه پیشین خود بازگرداند…

واینک مریم عزیز امثال من که بیش از همدردی و آه،کار دیگری از دستمان برنمی آیدتنهابا اشک یک قلم به سوگ تو نشسته ایم..
به سوگ آتناهای از نفس افتاده و خنده های برلب خشکیده و آینده های تکیده و آرزوهای ناتمام این جنس لطیف…
و چه سوگ بی ثمری…

آخرچگونه میشود باردیگر جوشش خون رگهایت را به جان شیرینت وصل نمودو رنگ باخته گونه هایت را دوباره به چهره ات باز گرداند و نقاشی صورتت را قرینه کشید تا خانواده ات بتوانندبرای آخرین بار برهرکجای تنت بوسه زنند
واکنون نمیدانم چگونه میشود به دفاع از تو پرداخت؟
توکه خود روزی یاریگر دیگران بوده ای…

کدام دفاع جان رفته تورا به آغوشهای منتظروپشیمان بازمیگرداند..
وعدالت چه ناتوان مانده مقابل این ستم…
توسوختی اما موگرینی حالش خوب است پشت لنز دوربینهای وکلای این ملت چه مقتدرانه لبخند میزد..
نمیدانی بعنوان یک زن چه حسرتها کشیدم از آنهمه تسلط براحساس و رفتارش میان آنهمه سلفی بگیر ذوق زده…
درحالیکه کسی نیندیشید و نپرداخت به آنهمه ارزش واقتدار که ماحصل قوانین سرزمینش است به او…
قوانینی که اورا حتی فرسخها دوراز سرزمین و ملتش هم بخوبی امن نموده و به زنیت او اعتبار بخشیده تا آنجا که قانون نویسان و وکلای بلادی دیگر هم به مانندحاکمان منسوب به فرمانروایی به پیشوازش میشتابند
کسی دراین میان و با آنهمه تفسیر رنگارنگ نگفت ما هم به همان اندازه مستحق ارزش وامنیتیم
کسی نپرسید برای حرفهای نگفته مان مقابل کدام دادگر بایستیم؟
کسی نپرسیداگرقرار است همه کارهارا خدا انجام دهدپس شما چکاره اید؟

کسی نپرسیدچرا بر سر قبرهای توخالی گریه و زاری فراوان است درحالیکه داغ آتناها وچشمهای معصومشان جانهارا به آتش کشیده اما باتمام تلخی وتآمل به مانند سایر اتفاقات ریزودرشت دیگرتنها به آرشیو رسانه هارفته اندوپس ازآن هیچ و دیگر هیچ…

مریم عزیز اگرجسارت به حقوق امثال تو که خود حقوقدان بوده ای به این آسانی میتواندتورااز پای درآورد پس در رنج واشک وآه آتناها و بنیتاهاچه باید گفت وچه باید شنید؟واکنون حرفی نمانده جز داغ و دریغ…

تنها میتوانم بگویم وای اگر اردشیر زنده بود و میدید چه غباری بر چهره بابکان نشسته است…

زینب زارع
سی ویکم مرداد 96
اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار