بدون شک باید گفت در وادی پر هیاهو و پیچیده ی معلمی دلبستگی و از خود گذشتگی وجود دارد
کد خبر: ۳۷۷۱۴۷
تاریخ انتشار: ۲۵ بهمن ۱۳۹۵ - ۱۹:۳۲ 13 February 2017

خبرنگار خبرگزاری تابناک لرستان: معلمی به خودی خود یک "شغل" سهل ممتنع است. آنگاه که معلمی فقط یک شغل محسوب گردد و الزاماتی مکانیکی بیابد و صرف انتقال آموخته به دانش آموزان مطرح باشد؛ بدون شک شغلی سهل و آسان خواهد بود. اما آن زمان که رسالت تربیت در کنار آموزش مبتنی بر یادگیری و یاددهی به عنوان تابلویی پیش روی معلمی جلو نماید بدون تردید معلم هنرمندی می خواهد  و هنرمندی صبر و پشتکار فراوان طلب می کند. 
اما "معلمی شغل نیست عشق است"؛ شاید امروز یک عبارت کلیشه ای باشد که فقط از دهان مدیران برای توجیه وضع موجود شنیده می شود. اما بدون شک باید گفت در وادی پر هیاهو و پیچیده ی معلمی دلبستگی وجود دارد. دلبستگی که گاه دل کندن از آن برای خیل عظیمی از کلاس نشینان بی مدعا سخت خواهد بود و آنان که به هر دلیلی از این محیط فاصله می گیرند همچنان افتخار معلم بودن را برای خود حفظ خواهند کرد.
چند روز پیش تصویری از دو آموزگار منطقه دلفان(نورآباد) لرستان  در فضای مجازی منتشر گردید که دلبستگی انسان به کاری طاقت فرسا را نشان می داد. چه کسی حاضر است تمام طول هفته آموزشی را دور از خانواده ی خود در یک منطقه ی کوهستانی و صعب العبور بگذراند. جایی میان " مهراب کوه"؛ جایی که برای دیدار دانش آموزان خود مجبور باشی ساعت ها پیاده روی نمایی  تا ناگاه شدت درد پاهای خسته خواب را از چشمانت برباید... آری در منطقه دلفان و در بخش کاکاوند فرزندانی از دیار مردم لک زبان وجود دارند که به نام معلمی و دلبستگی خدمت به معصوم ترین انسان های روی زمین؛ 6 ساعت از روز را پیاده؛ راه می پیمایند تا تابلوی درس مدارس این روستاها خالی از واژه ها نشود و فرزندان آن دیار محروم از خواندن زیباترین کلمات روی زمین نشوند. 



روستای فاضل آباد سادات و روستای زیور از توایع میربگ جنوبی که در فاصله ی حدود 40 کیلومتری از مرکز شهرستان قرار دارند میزبان دو آموزگار به نام های  مهدی محمدی وعلی ابدال پور هستند. محمدی دارای 6سال سابقه تدریس در آموزش و پرورش عشایری است و ابدال پور نیز از سال 1385 تا کنون به نام سرباز معلم و بعد از آن به عنوان نیروی حق التدریسی در این منطقه و در آموزش و پرورش عشایری مشغول خدمت می باشد.
این دو وقتی می خواهند برای تدریس به محل کار خود بروند باید با خانواده خود وداعی چند روزه داشته باشند. آنان هرگز نمی دانند آیا این هفته مانند هفته ی قبل به سلامت به خانه بر می گردند و یا منتظر حمله احتمالی حیوانات وحشی باشند و یا به علت شدت بارندگی در راه خواهند ماند و بدون هیچ وسیله ی ارتباطی و یا در مکانی بدون آنتن دهی کافی باید دست در دست تقدیر زنند تا چه پیش آید. 
ابدالی و محمدی حدود 6 ساعت  از مسیر را بدون وسیله نقلیه و یا حداکثر با چارپا طی می کنند. محمدی می گوید: آخرین باری که آنها از وسیله نقلیه برای رفتن به مدرسه استفاده نموده اند حدودا سه ماه پیش بوده است و از آن زمان تا کنون به علت خرابی جاده خاکی که مسیر اتصال روستا به مناطق دیگر است امکان استفاده از ماشین و امثال آن وجود نداشته است.
بارش باران ها و برف های اخیر؛ راه دسترسی روستاهای آن منطقه را از بین برده است و حتی در صورت بهبود وضع هوا امکان تردد با وسیله ی نقلیه وجود ندارد.
براستی حکایت تدریس به روش های نوین و فعال را باید در زندگی این دو معلم جستجو کرد... زندگی با مردم و در کنار دانش آموزان؛ آگاهی از وضعیت معیشتی؛ فرهنگی و ارتباط  مستمر با اولیاء دانش آموزان باعث گردیده است این دو به عنوان معتمدین روستاها علاوه بر نقش تدریس؛ در سایر مراسمات و فعالیت بومی و رسومی فعال بوده و هم فکر و کمک کار اهالی باشند به گونه ای که برای مردم روستا از چگونگی برخورد با موضوعات بهداشتی صحبت نموده و یا برای برگذاری مراسم ازدواج جوانان یک پای ثابت ایجاد وصلت ها خواهند بود. در زمان کدورت های احتمالی و جدل های محلی به عنوان یک محل رجوع قابل اتکاء مورد احترام مردم روستا هستند. آنان هم سفره ی مردمی اند که صفحه زندگی آنها صرفا یک طرف دارد و آن هم همانی است که می بینی و نه جیزی دیگر.



پزشکان روستا دستان زخمی و تاول زده ی آنها را پانسمان کرده و برایشان از شهر مواد و داروهای درمانی تهیه می کنند آنان پیک و پستچی روستا هستند و داد روستانشینان را به گوش مسئولین می رسانند و منتظر می مانند تا چیزی شنیده شود و پاسخی دریافت گردد.  مهدی و علی دست سخاوتمندان را می گیرند و به مهربانی در دست کودکان روستا می گذارند تا افتخار درک گرمای محبت کردن و خدمت را به آنان بچشانند. آنان از هر جایی و هر کسی که بتواند با کمال امتنان کمک می گیرند تا باری از دوش خانواده ای بردارند و لبخندی را به جامعه هدیه کنند....
اما راستی وضعیت زندگی آقا معلم ها چگونه است.. راستش را بخواهید آنان دوست ندارند در این زمینه حرفی بزنند اما به ناچار از زبان آقای ابدال پور شنیدم که بعد از سال ها هنوز حق التدریس است و با داشتن لیسانس علوم  تربیتی؛  قرار است ماهانه مبلغ حدود 750 هزار تومان حقوق دریافت کند و از قضا  در سال جدید تحصیلی هنوز موفق به دریافت حق التدریس چند ماه خود نشده است. 
وی ابراز داشت حقوق فرودین؛ اریبهشت و خرداد سال گذشته ی تحصیلی خود را حدود یک ماه پیش دریافت کرده؛ پس احتمالا نباید به این زودی منتظر دریافت حقوق سال تحصیلی جاری خود باشد. هر چند آنچه به عنوان حقوق دریافت می کند حتی کفاف کرایه رفت و آمد او را نخواهد کرد. 
این معلم حق التدریس هنوز دارای دفترچه بیمه درمانی نیست و نمی تواند از مزایای بیمه ای استفاده کند.  ایشان برای گذران زندگی روزمره خود به ناچار یا باید به امور غیر از آموزگاری بپردازد و یا به قوت لایموت حاصل از قرض و وام عمر را سپری کند تا چه پیش آید و چه شود..
امیدوارم که مسئولین آموزش و پرورش حکایت فداکاری و زندگی آموزگاران را بشنوند و اقدام در خور شآن آنها انجام دهند و برای اصلاح موانع قانونی و احقاق حقوق آنها گام های اساسی بردارند.

این خبرگزاری برای هماهنگی های لازم ؛ آماده به همکاری می باشد.
 بخش دوم  این روایت به زودی منتشر می شود..
منبع: تابناک
اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار