بهارسال ۱۳۹۸به اتفاق دوستان و همرزمان خود آقایان حاج غلامرضا حیدری پدر محترم شهید والامقام محمد تقی حیدری و جناب آقای ابوالقاسم صفر زاده رزمنده پیشکسوت دفاع مقدس و فرزند کوچکترم آقای محمد رضا حسن پور معروف به سجاد ، سوار بر خودرو پراید آقای حیدری شده و به طرف روستای کودزر فراهان حرکت و ساعت سیزده به آن روستا رسیدیم . ب
کد خبر: ۱۰۸۲۷۸۳
تاریخ انتشار: ۲۸ آذر ۱۴۰۱ - ۰۹:۰۶ 19 December 2022

به نام‌ خدا
روزی روزگاری
خاطرات غلامعباس حسن پور
قسمت هشتاد و نهم
بهارسال ۱۳۹۸به اتفاق دوستان و همرزمان خود آقایان حاج غلامرضا حیدری پدر محترم شهید والامقام محمد تقی حیدری و جناب آقای ابوالقاسم صفر زاده رزمنده پیشکسوت دفاع مقدس و فرزند کوچکترم آقای محمد رضا حسن پور معروف به سجاد ، سوار بر خودرو پراید آقای حیدری شده و به طرف روستای کودزر فراهان حرکت و ساعت سیزده به آن روستا رسیدیم .
به مسجد روستا رفته و نماز ظهر و عصر را خواندیم .
بهار آن سال فصلی پر آب بود
عطر گلها و گیاهان فضا را پر نموده بود .
به صحرایی که برادر همسرم آقای مجتبی کودزری فراهانی در آنجا گوسفندان خود را
می چرانید رفتیم .
آن محل به صحرای کوه لره معروف است .
صحرا پر از گل و گیاهان رنگارنگ بود راحیه ی خوش گیاهان فضا را پر نموده بود .
هوا بسیار مطبوع و دلپذیر بود .
هنگام ناهار به برادر همسرم گفتم امروز ناهار برای ما سنگ جوش که به زبان محلی به آن سنگ داغ می گویند درست کن .
ایشان گفت بره ها شیر میش ها را خورده اند .
مگر اینکه با شیر بز سنگ داغ درست کنم .
شیر چند بز را دوشید و با شیر پالا که همان شیر صاف کن است شیر را صاف کرد .
مقداری قره قورت که به زبان محلی به آن زج می گویند را به عنوان مایه به شیر اضافه نمود .
و تخته سنگ های کوچکی را که از قبل درون آتش انداخته بود را از داخل آتش بیرون آورد ، گرد سنگ ها را زدود و درون ظرف شیر انداخت .
با حرارت سنگ ها شیر به جوش آمد و سنگ داغ آماده شد .
جای دوستان خالی و سبز سنگ داغ را صرف نمودیم .
لازم به ذکر است سنگ داغی که از شیر میش ساخته
می شود غلیظ تر ، چربتر و خوشمزه تر می باشد .
بعد از صرف ناهار چای آتیشی قند پهلو صرف نمودیم .
سپس بین گل و گیاهان رفته و عکس یارگاری گرفتیم .
عصر آن روز به روستا برگشتیم و در منزل ویلایی آقای حاج محمد کودزری فراهانی فرزند مرحوم حسین برادر همسرم که ایشان جانباز و پاسدار می باشند رفته و ساعتی استراحت نمودیم .
بعد از استراحت و صرف چای و میوه به تپه ماهور های پایین روستا رفته و مقداری کنگر از آنجاچیدیم .
کنگر گیاهی بهاری و تیغ دار است که ساقه آن استفاده غذایی دارد و معمولا اواسط اریبهشت ماه موقع چیدن آن می باشد .
آقای حاج غلامرضاحیدری موقع کندن کنگر از زمین بی احتیاطی کرده و دست خودش را با چاقو بریدکه به روستا برگشته و دست ایشان را پانسمان نمودیم .
سپس به مزرعه باجناقم آقای ابوتراب گودرزی رفته و عکس یادگاری گرفتیم و مقداری هم چاغاله زرد آلو و بادام خوردیم .
بعد به منزل آقای محمد گودرزی فرزند مرحوم حاج جانعلی رفته و از ایشان چند کیلو شیر تازه گاو خریداری نمودیم . سپس به منزل یکی از اقوام به نام حسین آقا گودزری فرزند مرحوم مشهدی مسلم رفته و از ایشان هم شیرتازه گاو خریدیم .
وازآنجا به منزل مادر همسرم حاجیه خانم گوردزی فراهانی رفته و در کنار درخت گلابی کهنسال پر از شکوفه ای که در وسط حیاط ایشان وجود دارد ، عکس یادگاری گرفتیم .
مادر همسرم تعارف و اصرار نمود که جهت صرف شام در منزل ایشان بمانیم .
ما که برای برگشتن به اراک عجله داشتیم ، از ایشان عذر خواهی کرده و به اراک باز گشتیم .

اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار